نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی (علیهالسّلام) یعنی، نشانههایی که قطعاً واقع خواهند شد و ارتباطی شدید با ظهور داشته و بسیار نزدیک ظهورند، پنج نشانه میباشند:
برخی از این نشانههای پنجگانه چند روز قبل از ظهور واقع میشوند؛ بعضی چند ماه بعد از ظهور و بعضی قبل از قیام حضرت و در آغاز نهضت آن بزرگوار رخ میدهند.
اینک برخی از احادیثی را که به صورتی مختصر بیانگر این نشانهها هستند ذکر نموده آنگاه هر علامت را (ا تفصیل وارد در احادیث و توضیحات مناسبی که به ذهن میآید) متذکر میگردیم.
حضرت صادق (علیهالسّلام) فرمودند: «پنج علامت قبل از قیام قائم (علیهالسّلام) است: یمانی، سفیانی، نداکنندهای که از آسمان ندا درمیدهد، فرو برده شدن در بیداء، کشته شدن نفس زکیه.» [۱]
[۲]
براساس روایات معصومان (علیهمالسلام)، حرکت یمانی، سمبلی از یک قیام بر حق در مقابل انحراف و گمراهی موجود در دوران غیبت خواهد بود.
صیحه آسمانی و یا نداء آسمانی، از بارزترین نشانهها و واضحترین علائم و قویترین برهانها بر ظهور حضرت مهدی (علیهالسّلام) محسوب میشود.
مانعی ندارد که بگوئیم صدای آسمانی به منزله اعتراف آسمان به مشروعیت قیام حضرت مهدی قائم (علیهالسّلام) و اثبات حقیقتی است که قرآن کریم و پیامبر بزرگوار و خاندان آن سرور (علیهمالسّلام) به آن خبر دادهاند.
خَسفِ بَیداء، یا خسف در بیداء، به معنای فرورفتن سرزمین بیداء است و منظور از آن فرو رفتن و نابودی لشکر سفیانی در سرزمین بیداء -بیابانی بین مکه و مدینه- است. این حادثه در برخی روایات یکی از نشانه های قطعی قیام امام زمان (عج) دانسته شده است. این حادثه پس از ظهور و قبل از قیام امام دوازدهم (عج) اتفاق می افتد..
شهادت نفس زکیّه بین رکن و مقام در مسجدالحرام، از نشانههای قطعی ظهور حضرت مهدی (علیهالسّلام) است.
فرود آمدن پیامبر بزرگ خدا، عیسی بن مریم (علیهمالسلام) هنگام قیام امام مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، از دیدگاه همۀ مسلمانان - با وجود اختلاف در مذهب - یک واقعیت ثابت و از اموری است که تردید در آن راه ندارد. [۱]
[۲]
فرود آمدن حضرت عیسی (علیهالسلام)، از شگفتانگیزترین حوادث تاریخ، مهمترین رخدادها، بزرگترین نشانهها و پرشکوهترین دلیلها بر حقانیت امام مهدی (علیهالسلام) است. آیا شگفتانگیز نیست انسانی، مدتی روی زمین زندگی کند، آنگاه به آسمانها عروج نماید و آنجا هزارها سال زندگی کند، و همگام با قیام جهانی حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) به خواست خدا و دستور او، فرود آید و ضمن تصدیق و اقرار به امامت آن حضرت، با او نماز بگزارد و حرکت نجاتبخش و آسمانی آن حضرت را یاری کند؟
اَبْدال، اصطلاحی در عرفان اسلامی برای اشاره به جمعی از بندگان خاص خدا است که در میان اولیاء الهی جایگاهی ویژه دارند. بنابر روایات عرفانی، شمار ابدال ثابت و معین است و هرگاه عمر یکی از آنان به پایان رسد، فرد دیگری از طبقۀ فروترِ اولیا جایگزین او میگردد. این که ابدال کدام گروه از اولیاء الهی است، مورد اختلاف است.
زندگی بقیةاللهالاعظم عجلالله تعالیفرجه در زمان غیبت، و چگونگی آن، چنان است که خود آن حضرت در دعای حجاب از درگاه قادر متعال درخواست نموده که محجوب، و پشت پرده دیدهها باشد. اَللهُمَّ احْجِبْنِی عَن عُیونِ اَعدائِی وَ اجْمَع بَینِی وَ بَینَ اَولِیائِی. ۱
در تشرّف ابراهیم بن مهزیار آمده که از طائف گذشتیم و به قسمتی از دشت حجاز رسیدیم که عواملی نامیده میشد. در این دیدار امام علیهالسلام به پسر مهزیار فرموده است:
پدرم با من پیمان بسته که در مخفیترین و دورترین سرزمینها مسکن گزینم تا از تیررس اهل ضلالت در امان باشم. این پیمان مرا به این ریگزارهای عواملی و دشت حجاز از نجد تا تهامه انداخته است. ۲
در نقل دیگری آمده است که حضرت نمیخواهد در زیر پرچم هیچ حکومتی قرار گیرد تا بیعت کسی به گردنش نباشد.
البته این بدان معنا نیست که حضرت ولیعصر عجلالله تعالیفرجه در محل اقامت خود، تنها است. بلکه همواره تعدادی از بزرگان در محضر آن سرور هستند تا در این دوران عزلت، وسیله رفع غربت از وجود اقدس آن هادی امّت و عصاره خلقت باشند.
انقلاب حضرت مهدي عليه السلام همچون ديگر انقلاب ها، بدون مقدمه و زمينه سازي، به وجود نمي آيد؛ بلکه در آستانه ظهور، حرکت هايي شکل مي گيرد و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم مي آورد. اين سلسله قيام ها و انقلاب ها - که از سوي حق پويان صورت مي گيرد - بر اساس آنچه در بعضي از روايات آمده، زمينه را براي حرکت جهاني حضرت مهدي عليه السلام آماده مي کند.
پيشگويي تحقّق اين نشانه ها، به تعبيرهاي گوناگوني در روايات آمده که به بعضي از آنها اشاره مي شود:
اصحاب امام مهدی(عج)، همراهان و یاران امام دوازدهم شیعیان در زمان ظهور که بنابر روایات، امام (ع) را در قیام و تشکیل حکومت جهانی یاری می کنند.
ویژگی اصحاب
درباره اینکه مرگ ابلیس (وقت المعلوم در آیه ۸۰ و ۸۱ سوره ص: قَالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنظَرِینَ إِلَیٰ یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ) چه زمانی و چگونه خواهد بود روایات مختلفی وجود دارد که سندهای محکمی ندارند. در برخی امام زمان(عج) او را به هنگام ظهور گردن می زند،[1]
باب 41 روایاتی که درباره مادر قائم علیه السّلام وارد شده است و او نامش ملیکه دختر یشوعا فرزند قیصر است
1) محمّد بن بحر شیبانی گوید: در سال دویست و هشتاد و شش وارد کربلا شدم و قبر آن غریب رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و ) سلّم را زیارت کردم سپس به جانب بغداد رو کردم تا مقابر قریش را زیارت کنم و در آن وقت گرما در نهایت خود بود و بادهاي حارّه میوزید و چون به مشهد امام کاظم علیه السّلام رسیدم نسیم تربت آکنده از رحمت وي را استشمام نمودم که در باغهاي مغفرت در پیچیده بود، با اشکهاي پیاپی و ناله هاي دمادم بر وي گریستم و اشک چشمانم را فراگرفته بود و نمی توانستم ببینم و چون از گریه باز ایستادم و ناله ام قطع گردید، دیدگانم را گشودم پیرمردي را دیدم پشت خمیده با شانه هاي منحنی که پیشانی و هر دو کف دستش پینه سجده داشت ( 1) و به شخص دیگري که نزد قبر همراه او بود میگفت اي برادرزاده! عمویت به واسطه علوم شریفه و غیوب دشواري که آن دو سید به وي سپرده اند شرف بزرگی یافته است که کسی جز سلمان بدان شرف نرسیده است و هم اکنون مدّت حیات وي استکمال پذیرفته و عمرش سپري گردیده است و از اهل ولایت مردي را نمی یابد که سرّش را به وي بسپارد. با خود گفتم اي نفس! همیشه از جانب تو رنج و تعب میکشم و با پاي برهنه و در کفش براي کسب علم بدین سو و آن سو میروم و اکنون گوشم از این شخص سخنی را میشنود که بر علم فراوان و آثار عظیم وي دلالت دارد. گفتم: اي شیخ! آن دو سیّد چه کسانی هستند؟ گفت: آن دو ستاره نهان که در سرّ من رأي (سامرا)خفته اند. گفتم: من به موالات و شرافت محلّ آن دو در امامت و وراثت سوگند یاد میکنم که من جویاي علوم و طالب آثار آنها هستم و به جان خود سوگند که حافظ اسرار آنان باشم. گفت: اگر در گفتارت صادق هستی آنچه از آثار و اخبار آنان داري بیاور و چون کتب و روایات را وارسی کرد، گفت: راست میگویی من بشر بن سلیمان نخّ اس از فرزندان ابو ایّوب انصاريّ و یکی از موالیان امام هادي و امام ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 134 بودم گفتم: برادرت را به ذکر برخی از مشاهدات خود از آثار آنان « سرّمن راي » عسکريّ علیهما السّلام ( 1) و همسایه آنها در گرامی بدار، گفت: مولاي ما امام هادي علیه السّلام مسائل بنده فروشی را به من آموخت و من جز با اذن او خرید و فروش نمیکردم و از این رو از موارد شبههناك اجتناب میکردم تا آنکه معرفتم در این باب کامل شد و فرق میان حلال و حرام را نیکو دانستم.
در خانه خود بودم و پاسی از شب گذشته بود، کسی در خانه را کوفت، شتابان به پشت درآمدم دیدم « سرّمن راي » یک شب که در کافور فرستاده امام هادي علیه السّلام است که مرا به نزد او فرا می خواند، لباس پوشیدم و بر او وارد شدم دیدم با فرزندش ابو محمّد و خواهرش حکیمه خاتون از پس پرده گفتگو می کند، چون نشستم فرمود: اي بشر! تو از فرزندان انصاري و ولایت ائمّه علیه السّلام پشت در پشت، در میان شما بوده است و شما مورد اعتماد ما اهل البیت هستید و من می خواهم تو را مشرّف به فضیلتی سازم که بدان بر سایر شیعیان در موالات ما سبقت بجویی، تو را از سرّي مطّلع میکنم و براي خرید کنیزي گسیل میدارم،
ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 1351) آنگاه نامه اي به خط و زبان رومی نوشت و آن را در پیچید و به خاتم خود ممهور ساخت و دستمال زرد رنگی را که در آن ) دویست و بیست دینار بود بیرون آورد و فرمود: آن را بگیر و به بغداد برو و ظهر فلان روز در معبر نهر فرات حاضر شو و چون زورقهاي اسیران آمدند، جمعی از وکیلان فرماندهان بنی عبّاس و خریداران و جوانان عراقی دور آنها را بگیرند و چون چنین دیدي سراسر روز شخصی به نام عمر بن یزید برده فروش را زیر نظر بگیر و چون کنیزي را که صفتش چنین و چنان است و دو تکه پارچه حریر در بردارد براي فروش عرضه بدارد و آن کنیز از گشودن رو و لمس کردن خریداران و اطاعت آنان سرباز زند، تو به آن مکاشف مهلت بده و تأملی کن، بنده فروش آن کنیز را بزند و او به زبان رومی ناله و زاري کند و بدان که گوید: واي از هتک ستر من! یکی از خریداران گوید من او را سیصد دینار خواهم خرید که عفاف او باعث مزید رغبت من شده است و او به زبان عربی گوید: اگر در لباس سلیمان و کرسی سلطنت او جلوه کنی در تو رغبتی ندارم، اموالت را بیهوده خرج مکن! برده فروش گوید: چاره ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 136 چیست؟ گریزي از فروش تو نیست، ( 1) آن کنیز گوید: چرا شتاب میکنی باید خریداري باشد که دلم به امانت و دیانت او اطمینان یابد، در این هنگام برخیز و به نزد عمر بن یزید برو و بگو: من نامه اي سربسته از یکی از اشراف دارم که به زبان و خط رومی نوشته و کرامت و وفا و بزرگواري و سخاوت خود را در آن نوشته است نامه را به آن کنیز بده تا در خلق و خوي صاحب خود تأمّل کند اگر بدو مایل شد و بدان رضا داد من وکیل آن شخص هستم تا این کنیز را براي وي خریداري کنم.
بشر بن سلیمان گوید: همه دستورات مولاي خود امام هادي علیه السّلام را در باره خرید آن کنیز بجاي آوردم و چون در نامه نگریست به سختی گریست و به عمر ابن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش! و سوگند اکید بر زبان جاري کرد که اگر او را به صاحب نامه نفروشد خود را خواهد کشت، و در بهاي آن گفتگو کردم تا آنکه بر همان مقداري که مولایم در دستمال زرد رنگ همراهم کرده بود توافق کردیم و دینارها را از من گرفت و من هم کنیز را خندان و شادان تحویل گرفتم و به حجره اي که در بغداد داشتم آمدیم و چون به حجره درآمد نامه مولایم ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 137 را از جیب خود درآورده ( 1) و آن را میبوسید و به گونه ها و چشمان و بدن خود می نهاد و من از روي تعجّب به او گفتم: آیا نامه کسی را میبوسی که او را نمیشناسی؟ گفت: اي درمانده و اي کسی که به مقام اولاد انبیاء معرفت کمی داري! به سخن من گوش فرادار و دل به من بسپار که من ملیکه دختر یشوعا فرزند قیصر روم هستم و مادرم از فرزندان حواریون یعنی شمعون وصیّ «1» مسیح است و براي تو داستان شگفتی نقل میکنم،
جدّم قیصر روم میخواست مرا در سنّ سیزده سالگی به عقد برادرزاده اش در آورد و در کاخش محفلی از افراد زیر تشکیل داد: از اولاد حواریون و کشیشان و رهبانان سیصد تن، از رجال و بزرگان هفتصد تن، از امیران لشکري و کشوري و امیران عشائر چهار هزار تن و تخت زیبایی که با انواع جواهر آراسته شده بود در پیشاپیش صحن کاخش و بر بالاي چهل سکّو قرار داد و چون برادرزاده اش بر بالاي آن رفت و صلیب ها افراشته شد و کشیش ها به دعا ایستادند و انجیل ها را گشودند، ناگهان صلیب ها به .« یوشعا » 1) فی بعض النسخ ) ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 138 زمین سرنگون شد ( 1) و ستونها فرو ریخت و به سمت میهمانان جاري گردید و آنکه بر بالاي تخت رفته بود بیهوش بر زمین افتاد و رنگ از روي کشیشان پرید و پشتشان لرزید و بزرگ آنها به جدّم گفت: ما را از ملاقات این نحس ها که دلالت بر زوال دین مسیحی و مذهب ملکانی دارد معاف کن! و جدّم از این حادثه فال بد زد و به کشیش ها گفت: این ستونها را برپا سازید و صلیبها را برافرازید و برادر این بخت برگشته بدبخت را بیاورید تا این دختر را به ازدواج او درآورم و نحوست او را به سعادت آن دیگري دفع سازم و چون دوباره مجلس جشن برپا کردند همان پیشامد اوّل براي دومی نیز تکرار شد و مردم پراکنده شدند و جدّم قیصر اندوهناك گردید و به داخل کاخ خود درآمد و پرده ها افکنده شد. من در آن شب در خواب دیدم که مسیح و شمعون و جمعی از حواریون در کاخ جدّم گرد آمدند و در همان موضعی که جدّم تخت را قرار داده بود منبري نصب کردند که از بلندي سر به آسمان می کشید و محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم به همراه جوانان و ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 139 شماري از فرزندانش وارد شدند (1) مسیح به استقبال او آمد و با او معانقه کرد، آنگاه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم به او گفت: اي روح اللَّه! من آمده ام تا از وصیّ تو شمعون دخترش ملیکا را براي این پسرم خواستگاري کنم و با دست خود اشاره به ابو محمّد صاحب این نامه کرد. مسیح به شمعون نگریست و گفت: شرافت نزد تو آمده است با رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم خویشاوندي کن. گفت: چنین کردم، آنگاه محمّد بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و مرا به پسرش تزویج کرد و مسیح علیه السّلام و فرزندان محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و حواریون همه گواه بودند
و چون از خواب بیدار شدم ترسیدم اگر این رؤیا را براي پدر و جدّم بازگو کنم مرا بکشند، و آن را در دلم نهان ساخته و براي آنها بازگو نکردم و سینه ام از عشق ابو محمّد لبریز شد تا به غایتی که دست از خوردن و نوشیدن کشیدم و ضعیف و لاغر شدم و سخت بیمار گردیدم و در شهرهاي روم طبیبی نماند که جدّم او را بر بالین من نیاورد و درمان مرا از وي نخواهد و چون ناامید شد به من گفت: اي نور چشم! آیا آرزویی در این دنیا داري تا آن را برآورده کنم؟ گفتم: اي پدربزرگ! همه درها به رویم بسته شده است، اگر شکنجه و زنجیر را از اسیران مسلمانی که در زندان هستند بر می داشتی و آنها را آزاد می کردي امیدوار بودم که مسیح و مادرش شفا و عافیت ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 140 به من ارزانی کنند، ( 1) و چون پدربزرگم چنین کرد اظهار صحّت و عافیت نمودم و اندکی غذا خوردم پدر بزرگم بسیار خرسند شد و به عزّت و احترام اسیران پرداخت و نیز پس از چهار شب دیگر سیّدة النّساء را در خواب دیدم که به همراهی مریم و هزار خدمتکار بهشتی از من دیدار کردند و مریم به من گفت: این سیّدة النّساء مادر شوهرت ابو محمّد است، من به او در آویختم و گریستم و گلایه کردم که ابو محمّد به دیدارم نمی آید. سیّدة النّساء فرمود: تا تو مشرك و به دین نصاري باشی فرزندم ابو محمّد به دیدار تو نمی آید و این خواهرم مریم است که از دین تو به خداوند تبرّي میجوید و اگر تمایل به رضاي خداي تعالی و رضاي مسیح و مریم داري و دوست داري که ابو محمّد تو را دیدار کند پس بگو: أشهد أن لا إله إلّا اللَّه و أشهد أنّ محمّدا رسول اللَّه و چون این کلمات را گفتم: سیّدة النّساء مرا در آغوش گرفت و مرا خوشحال نمود و فرمود: اکنون در انتظار دیدار ابو محمّد باش که او را نزد تو روانه میسازم. سپس از خواب بیدار شدم و میگفتم: وا شوقاه به دیدار ابو محمّد! و چون فردا شب فرا رسید، ابو محمّد ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 141 در خواب به دیدارم آمد ( 1)
و گویا به او گفتم: اي حبیب من! بعد از آنکه همه دل مرا به عشق خود مبتلا کردي، در حقّ من جفا نمودي! و او فرمود: تأخیر من براي شرك تو بود حال که اسلام آوردي هر شب به دیدار تو میآیم تا آنکه خداوند وصال عیانی را میسر گرداند و از آن زمان تاکنون هرگز دیدار او از من قطع نشده است. بشر گوید: بدو گفتم: چگونه در میان اسیران درآمدي و او گفت: یک شب ابو محمّد به من گفت: پدربزرگت در فلان روز لشکري به جنگ مسلمانان میفرستد و خود هم به دنبال آنها میرود و بر توست که در لباس خدمتگزاران درآیی و بطور ناشناس از فلان راه بروي و من نیز چنان کردم و طلایه داران سپاه اسلام بر سر ما آمدند و کارم بدان جا رسید که مشاهده کردي و هیچ کس جز تو نمی داند که من دختر پادشاه رومم که خود به اطّلاع تو رسانیدم و آن مردي که من در سهم غنیمت او افتادم نامم را پرسید و من آن را پنهان داشتم و گفتم: نامم نرجس است و او گفت: این نام کنیزان است
.گفتم: شگفتا تو رومی هستی امّا به زبان عربی سخن میگویی! گفت: ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 142 پدربزرگم در آموختن ادبیات به من حریص بود ( 1) و زن مترجمی را بر من گماشت و هر صبح و شامی به نزد من میآمد و به من عربی آموخت تا آنکه زبانم بر آن عادت کرد. بشر گوید: چون او را به سرّمن راي رسانیدم و بر مولایمان امام هادي علیه السّلام وارد شدم، بدو فرمود: چگونه خداوند عزّت اسلام و ذلّت نصرانیّت و شرافت اهل بیت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را به تو نمایاند؟ گفت: اي فرزند رسول خدا! چیزي را که شما بهتر میدانید چگونه بیان کنم؟ فرمود: من میخواهم تو را اکرام کنم، کدام را بیشتر دوست میداري، ده هزار درهم؟ یا بشارتی که در آن شرافت ابدي است؟ گفت: بشارت را، فرمود: بشارت باد تو را به فرزندي که شرق و غرب عالم را مالک شود و زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد! گفت: از چه کسی؟ فرمود: از کسی که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در فلان شب از فلان ماه از فلان سال رومی تو را براي او خواستگاري کرد، گفت: از مسیح و جانشین او؟ فرمود: پس مسیح و وصیّ او تو را به چه کسی تزویج کردند؟ گفت: به پسر شما ابو محمّد! فرمود: آیا او را میشناسی؟ گفت: از آن شب ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 143 که به دست مادرش سیّدة النّساء اسلام آورده ام شبی نیست که او را نبینم. 1) امام هادي علیه السّلام فرمود: اي کافور! خواهرم حکیمه را فراخوان، و چون حکیمه آمد، فرمود: هشدار که اوست، حکیمه او ) را زمانی طولانی در آغوش کشید و به دیدار او مسرور شد، بعد از آن مولاي ما فرمود: اي دختر رسول خدا او را به منزل خود ببر و فرائض و سنن را به وي بیاموز که او زوجه ابو محمّد و مادر قائم علیه السّلام است.قَالَ فَالحقُّ وَالحَقَّ أَقولُ لَاَملأنَّ جَهنّمَ مِنکَ و مِمَّن تَبِعَکَ مِنهُم أَجمعین» (ص،۸۴و ۸۵) و جهنّم را سزای آنان دانست: «قالَ اذهَبْ فمَن تَبِعکَ مِنهُم فَإِنَّ جَهنَّم جَزاؤُکُم جَزاءً مَوفوراً.» (اسراء،۶۳) براساس آیات قرآن، در روز حشر، پس از داوری خداوند، ابلیس[6] با اعلام بیزاری از پیروان خویش، مسؤولیت انحراف های آنان را بر عهده خود ایشان دانسته، می گوید: همانا خداوند به شما وعده داد وعده ای راست؛ ولی من به شما وعده دادم؛ پس تخلّف کردم. مرا بر شما تسلّطی نبود، جز آن که شما را خواندم و شما اجابت کردید؛ پس مرا سرزنش نکنید و به ملامت خویشتن بپردازید. اکنون من فریادرس شما نیستم و شما نیز نمی توانید فریادرس من باشید.«و قالَ الشَّیطَنُ لَمّا قُضِی الأَمرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدکُم وَعدَالحَقِّ و وَعدتُّکُم فَأَخلَفتُکُم و مَا کَانَ لِی عَلیکُم مِن سُلطن إلاَّ أَن دَعوتُکُم فَاستَجبتُم لِی فَلاَتَلومونِی و لوموا أَنفسَکُم مَا أَنَا بِمُصرِخِکُم و مَا أَنتُم بِمُصرِخِی إِنِّی کَفرتُ بِمَا أَشرکتُمونِ مِن قَبلُ إِنَّ الظَّلِمینَ لَهُم عَذابٌ أَلیمٌ».[7] در پایان، همه آنان به فرجام خویش رسیده، به دوزخ افکنده می شوند:«فَکُبکِبوا فیهَا هُم وَالغَاوُونَ و جُنودُ إِبلیسَ أَجمَعونَ.»[8]
ویژگی های حکومت امام زمان (عج) ویژگی های حکومت امام زمان (عج) از جمله ویژگی های حکومت مهدوی(عج) توسعه صنعت و فناوری است.در روایات مربوط به دوران حکومت حضرت مهدی (عج) به مسائلی اشاره شده که هریک حکایت از پیشرفت فوق العاده فناوری و صنعت در آن زمان دارد. به گزارش خبرنگار مهر، از آنجا که امام زمان علیه السلام برای برافراشتن پرچم اسلام و حاکمیت قرآن در تمام گیتی ظهور خواهند کرد، قهرا روش حکومتی امام علیه السلام بر اساس قرآن و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام خواهد بود. درباره ویژگیهای حکومتی امام زمان علیه السلام روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام وارد شده است، که میتوان آنها را در چند موضوع و محور مورد بررسی قرار داد.
وقتی سخن از فرج و ظهور حضرت ولی عصر می شود اغلب ما مشتاق و منتظر این واقعه هستیم اما در روایاتی که در این باره وارد شده است، سخن از وقوع حوادث و فتنه ها و سختی های شدید قبل از ظهور داده شده است. یعنی این حادثه مبارک، در لابلای شداید و سختیها و فتنه ها و امتحانات بزرگ اتفاق خواهد افتاد. کما اینکه تولد یک فرزند نیز بدون درد و سختی ها و مراقبت ها واقع نمی شود. چه برسد به حادثه بزرگ و تاریخی ظهور که نقطه عطف تاریخ و نتیجه دعوت و رسالت همه پیامبران و اولیای الهی است. بنابراین در کنار انتظار ظهور و فرج ، باید خود را آماده رویارویی باحوادث و عمل به وظائف خود کنیم در عین اینکه در فتنه ها و امتحانات نیز مراقب باشیم که جزو ریزش ها نباشیم عارف بزرگوار حاج اسماعیل دولابی(ره) زمانی دراین باره می گفتند: گرد و غبارها و آشوب ها و ناآرامی های جهان در روزگار ما, خبر از نزدیک شدن فرس الحجاز یعنی امام زمان (عج) می دهد.... ناآرامی هایی که در روزگار ما در سراسر عالم بروز نموده است حاوی بشارت بزرگی است. جهان از درد زایمان به خود می پیچد و عن قریب فرزندی را بیرون خواهد داد. سواری که از دور می آید پیش از آنکه خودش برسد و دیده شود گرد و غباری که از زیر پای اسبش برمی خیزد دیده میشود. گرد و غبارها و آشوب ها و نا آرامی های جهان در روزگار ما, خبر از نزدیک شدن فرس_الحجاز یعنی امام زمان (عج) می دهد... ایشان (حاج اسماعیل دولابی)همچنین در جای دیگری می فرمایند: قبل از بارش باران، تند بادی بر می خیزد و گرد و غبار زیادی برپا می کند و همه خس و خاشاکها و آشغال ها را از روی زمین جارو می کند. اما اگر کمی صبر کنیم باد آرام می گیرد و باران می بارد و سپس ابرها کند می روند و هوا لطیف و آفتابی می شود. آشوب ها و نابسامانی ها که روزگار ما در سراسر جهان پدیدار شده است, نزدیک شدن هوای لطیف و آسمان صاف و آفتابی عصر ظهور را بشارت می دهد...
در روایتی که شیخ اجل محمد بن الحسن الحر عاملی در کتاب إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات از کتاب إثبات الرجعة فضل بن شاذان به سند صحیح آورده، چنین می خوانیم:
از امام صادق(ع) است که فرمود:
هیچ معجزه ای از معجزات انبیا و اوصیا نیست مگر اینکه خداوند تبارک و تعالی مثل آن را به دست قائم(ع) ظاهر می گرداند تا بر دشمنان، اتمام حجت کند .1
و چه خوش گفته اند: آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.
و نیز فاضل علامه مجلسی در بحارالأنوار حدیثی از مفضل بن عمر از امام ابوعبدالله صادق(ع) نقل کرده که فرمود:
و در آن هنگام آقای ما قائم(ع) به خانه خدا تکیه زده می گوید: ای مردم هرکس می خواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من آدم و شیث هستم، و هرکس که می خواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، بداند که من همان نوح و سامم، و هرکس می خواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل می باشم، و هرکس می خواهد موسی و یوشع را ببیند، من همان موسی و یوشع هستم، و هرکس می خواهد عیسی و شمعون را ببیند، من همان عیسی و شمعون هستم، و هرکس می خواهد محمد(ص) و امیرالمؤمنین را ببیند، بداند که من همان محمد و امیرالمؤمنین هستم، و هرکه می خواهد حسن و حسین را ببیند، بداند که من همان حسن و حسین می باشم، و هر که می خواهد امامان از ذریة حسین را ببیند، بداند که من همان ائمه اطهار هستم. دعوتم را بپذیرید و به نزدم جمع شوید که هرچه گفته اند و هرچه نگفته اند را به شما خبر می دهم.2
این حدیث، دلالت دارد بر اینکه تمام صفات انبیای عظام و مکارم ائمة اطهار(ع) در وجود امام زمان ما ـ أرواحنا فداه ـ جمع است و از آن حضرت بروز می کند، و نیز روایتی که قبلاً از پیغمبر اکرم(ص) آوردیم که نهمین آنها قائمشان است و او ظاهر و باطن آنها است، بر این معنی دلالت می کند.
همچنین شیخ صدوق در کتاب کمال الدین به سند خود از ابوبصیر روایت کرده که گفت:
شنیدم حضرت ابوعبدالله صادق(ع) می فرمود: سنت های پیغمبران(ع) و آنچه از غیبت ها برایشان واقع شد، در قائم ما اهل البیت نیز به طور کامل و صددرصد واقع خواهد شد.
ابوبصیر گوید: عرض کردم یابن رسول الله، قائم شما اهل البیت کیست؟
فرمود: ای ابوبصیر، او پنجمین از نسل فرزندم موسی است، او فرزند بهترین کنیزان است، غیبتی خواهد داشت که در آن باطل کیشان به تردید می افتند، سپس خداوند عزوجل او را آشکار می کند و به دست او شرق و غرب زمین را فتح می نماید و روح الله، عیسی بن مریم، از آسمان فرود می آید و پشت سرش نماز می خواند... .3
حال که سخن به اینجا رسید خوب است این مطلب را [به نحو تفصیلی تر] بیان نمائیم.
اشاره:
در قسمت قبل، شباهت های میان امام زمان(ع) و چند پیامبر بزرگ الهی را بررسی کردیم، اینک توجه شما را به ادامة آن جلب می کنیم.