علایم حتمی ظهور

علایم حتمی ظهور

نشانه‌های حتمی‌ ظهور حضرت مهدی (علیه‌السّلام) یعنی، نشانه‌هایی که قطعاً واقع خواهند شد و ارتباطی شدید با ظهور داشته و بسیار نزدیک ظهورند، پنج نشانه می‌باشند: برخی از این نشانه‌های پنج‌گانه چند روز قبل از ظهور واقع می‌شوند؛ بعضی چند ماه بعد از ظهور و بعضی قبل از قیام حضرت و در آغاز نهضت آن بزرگوار رخ می‌دهند. اینک برخی از احادیثی را که به صورتی مختصر بیانگر این نشانه‌ها هستند ذکر نموده آن‌گاه هر علامت را (ا تفصیل وارد در احادیث و توضیحات مناسبی که به ذهن می‌آید) متذکر می‌گردیم.
حضرت صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: «پنج علامت قبل از قیام قائم (علیه‌السّلام) است: یمانی، سفیانی، نداکننده‌ای که از آسمان ندا درمی‌دهد، فرو برده شدن در بیداء، کشته شدن نفس زکیه.» [۱] [۲]


علایم حتمی ظهور

خروج سفیانی

نام و نسب سفیانی

گروهی از احادیث گفته‌اند که: «نام وی، عثمان بن عنبسه است.» بنابراین وی فردی از افراد بشر است، نه آنکه برخی گمان برده‌اند، مراد از سفیانی، سوفیاتی یعنی اتحاد جماهیر شوروی است، خروج این فرد طغیان‌گر از نشانه‌های حتمی‌ ظهور حضرت مهدی (علیه‌السّلام) است. او یکی از سنگدل‌ترین افراد بشر است که معنای عاطفه و رحم را نشناخته در پیشگاه خداوند مرتکب بیشترین جنایت و جرم می‌گردد و در قساوت قلب و سنگدلی مرتبه ویژه‌ای را داراست!! نسبتش به امویان می‌رسد. خون‌ریز است. انسان‌ها را به سادگی حشرات می‌کشد. بدون واهمه‌ای پرده‌های عفت زنان مسلمان را در نهایت دریدگی و وقاحت پاره می‌کند. حرامی‌ باقی نمی‌ماند مگر آنکه حلالش می‌کند. جرمی‌ نیست مگر آن که مرتکب می‌شود. دل‌های او و یارانش از نهایت کینه و غیظ و بغض و دشمنی نسبت به آل محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آکنده است، زیرا او وارث پدران اموی خویش است، یعنی کسانی که دستشان تا آرنج به خون آل رسول الله و شیعیان‌شان آلوده است؛ پس در صدد است که آن جرائم پی در پی و جنایاتی را که عرش خداوند را به لرزه در آورده و اهل آسمان‌ها را از فجایع و رسوائیش به مویه می‌آورد تکمیل نماید. درباره چنین کنیه توز و پلید و همه کاره‌ای که خود را بر شهرها تحمیل نموده قدرت خویش را (در آنچه که نفس حیوانی بدکاره‌اش بدون ترس و حیا و خجالت عاطفه‌ای می‌خواهد) به کار می‌گیرد چه فکر می‌کنید؟! حق آن است، زمانی که سفیانی حکومت می‌کند از بدترین روزگاران در تاریخ اسلام به شمار رفته ایام حکومت طغیان‌گرانه و بی‌پروائی او از بدترین روزهای دنیاست. وی به هرجا می‌رود همراه خود ظلم را منتشر می‌کند و بذر فجائع و رخدادهای تاثر انگیز و تاسف بار می‌پاشد و قتل و آدم‌کشی را درمیان مردان و زنان و کودکان برپای می‌کند. آن چنان که در دوران حکومت وی، زندگانی بشر بدون کرامت و بی‌قیمت است. وی بلائی بزرگ و محنتی عظیم برای خاورمیانه یعنی کشورهای سوریه و عراق و مدینه منوره و مناطق مجاور آن کشورهاست، لذا اخبار فراوان از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و ائمه یازده گانه (سلام‌الله‌علیهم) (درباره این بلا و نقمتی که مردم را در برخواهد گرفت) در منابع مذهبی می‌یابیم.

خروج سفیانی از وادی یابس

اینک برخی از این روایات درباره سفیانی: از حذیفه‌بن یمان روایت شده که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فتنه‌ای را (که در میان اهل مشرق و مغرب خواهد بود) ذکر کردند آن حضرت فرمودند: «هنگامی‌که آنان این چنین‌اند سفیانی از وادی یابس (وادی یابس منطقه‌ای است در اطراف دمشق.) بر آنان خروج می‌کند در زمانی که آنان در اوج فتنه‌ای که به آن اشاره رفت قرار دارند تا آنکه در دمشق فرود می‌آید و دو لشکر بسیج می‌کند، لشکری را به سوی مشرق (ممکن است مراد از مشرق در این جا شهر کوفه باشد، زیرا کوفه در عراق یعنی مشرق سوریه واقع است از این حدیث استفاده می‌شود که لشکر سفیانی در هنگام رفتن به سوی کوفه از بابل می‌گذرد. بابل منطقه‌ای است که بین بغداد و شهر حلّه واقع شده است.) می‌فرستد و دیگری را به سوی مدینه تا به سرزمین بابل از شهر لعنت شده فرود می‌آید. (شهر لعنت شده یعنی بغداد، شهر لعنت شده، بابل است، زیرا اهالی آن گرفتار عذاب شدند و وقتی حضرت امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) با لشکریانش بر آنجا گذشت در آن شهر نماز نخواندند. اما این که در توضیح شهر لعنت شده بغداد آمده نمی‌دانم که گوینده این تفسیر کیست؟ شاید که از خود راوی باشد، خلاصه آن که عبارت: یعنی بغداد در بسیاری از مصادر این حدیث وارد نشده است.) آن لشکر بیش از سه هزار نفر را کشته، بیش از صد زن را بی‌سرپرست کند و سیصد نفر از بزرگ قوم از بنی‌عباس را درآنجا می‌کشند. سپس به سوی کوفه سرازیر می‌شوند و آن چه را که در اطراف آن شهر است خراب می‌کنند. سپس بیرون آمده به سوی شام می‌روند. در این هنگام پرچم هدایت از کوفه خارج شده به این لشکر برخورد می‌کند و آنان را می‌کشد. هیچ خبر دهنده‌ای از آنان باقی نمی‌ماند آن‌گاه لشکر حق، آنچه اسیر و غنیمت در دست لشکر سفیانی است، بیرون می‌آورند. لشکر دوم سفیانی وارد مدینه می‌شوند و آن شهر به مدت سه شبانه روز غارت می‌کنند سپس بیرون آمده به سوی مکه می‌روند تا به بیداء می‌رسند. در این هنگام خدای متعال جبرئیل را فرستاده و می‌فرماید: «ای جبرئیل! برو و آنها را نابود کن جبرئیل با پای خویش به زمین ضربه‌ای می‌زند که خدای متعال آنان را در زمین فرو می‌برد. از آن لشکر جز دو نفر از جُهینه باقی نمی‌ماند...» [۱۷] [۱۸] [۱۹]

سفیانی در خطبه بیان امام علی

امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) را نیز خطبه‌ای مشهور به نام خطبه بیان است که در آن خطبه مقداری از حوادث آینده ذکر گردیده است از جمله خروج سفیانی. از این خطبه برخی از مسائل را که مربوط به این موضوع است ذکر می‌نمائیم. آن حضرت چنین می‌فرمایند: «...‌هان! وای بر این کوفه شما و آن چه که از سفیانی بر سر کوفه در آن زمان خواهد آمد! وی از ناحیه «هَجَر» با اسبانی تندرو (که فرماندهان‌شان شیران تنومندند) می‌آید. این لشکر متعلّق به کسی است که اول نامش «شین» است. (مصادری که نزد من موجودند، اول نام او را «شین» ذکر کرده‌اند. شاید صحیح «عین» باشد و «شین» از اشتباهات نسخه‌پردازان باشد؛ با توجّه به این که تشابه بین شین و عین زیاد است.) وای بر کوفه شما از آمدن او به منزلهایتان! وی حریم شما را تصرف نموده فرزندانتان را خواهد کشت و زنانتان را هتک خواهد نمود. عمرش طولانی است و شترش فراوان و مردان او شیرانند.

نشانه خروج سفیانی

بدانید که سفیانی سه بار وارد بصره خواهد شد. در آن شهر عزیز را ذلیل کرده زنان را به اسارت خواهد برد. نشانه خروج سفیانی اختلاف و درگیری بین سه گروه پرچمدار است؛ پرچمی‌ از مغرب؛ پس وای بر مصر و از آن چه بر آنان وارد خواهد آمد! و پرچمی‌ از بحرین، از جزیره اوال از سرزمین فارس. (این اسم سابقاً به طور مطلق بر شهرهای بحرین اطلاق می‌گردید.) و پرچمی‌ از شام. این فتنه یک سال به طول می‌انجامد. آنگاه مردی از فرزندان عباس خروج می‌نماید. اهل عراق گویند: به سوی شما مردم پا برهنه یا مردمی‌ بی‌ارزش و بی‌وجود و بی‌شخصیت می‌آیند. افرادی هستند که صاحب تمایلات مختلفند. اهل شام و فلسطین مضطرب گشته به سوی رؤسا شام و مصر روند و گویند: فرزند پادشاه (یعنی سفیانی) را جستجو کنید. او را جستجو می‌کنند و در غوطه (زمینی هموار و پست و فراخ و نیز نام سرزمین وسیعی که دمشق بخشی از آن است. [۲۰] [۲۱] [۲۲] )» دمشق می‌یابند؛ در محلی که به آن حرستا گفته می‌شود. وقتی که برآنان فرود می‌آید، دائی‌های خود را بنی کلب و بنی دهانه را بیرون می‌آورد. و در وادی یابس عده‌ای فراوان همراه‌ وی خواهند شد. سپس به آنان پاسخ مثبت داده در روز جمعه همراهشان خارج شود. آن گاه به بالای منبر دمشق می‌رود. این نخستین منبری است که صعود می‌کند. خطبه می‌خواند و آنان را به جهاد فرمان می‌دهد و با آنان به این شرط پیمان می‌بندد که (چه از فرمان‌روایی‌اش راضی باشند و چه ناراضی) حکمش را اطاعت کنند و فرمان برند. آنگاه به سوی غوطه می‌رود و در آن وارد نمی‌شود تا آن که مردم بر گردش اجتماع نمایند. در این هنگام است که سفیانی با گروه‌هائی از اهل شام، خروج می‌کند. سه گروه پرچم دار از هم جدا خواهد شد؛ پرچم ترک و عجم که سیاه خواهد بود. و پرچم بیابانی ها که سرکرده آنها از بنی العباس است و زرد خواهد بود. و پرچم سفیانی. در زمین ازرق (و در نسخه‌ای: اردن) جنگ سختی درگیر می‌شود و از آنان شصت هزار نفر کشته می‌شوند. سپس سفیانی بر آنان غلبه یافته افراد فراوانی از آنان را می‌کشد و بر قبایل آنان تملک می‌یابد و بین آنان عدالت می‌ورزد تا آنکه درباره او گویند: «و الله هر چه درباره او می‌گفتند دروغ بود.» (یعنی: مردم برای سفیانی شایعات دروغی می‌سازند ولی اینان (به خاطر این که در زمان حکومت او عدالت دیده‌اند) وی را مردی صالح و عادل محسوب می‌نمایند.) سوگند به خدا، آنان دروغگویانند و نمی‌دانند بر امت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چه خواهد رسید! اگر می‌دانستند چنین نمی‌گفتند. همواره بین آنان عدالت را رعایت خواهد نمود تا آنکه حرکت کند. اولین مسیر او حمص است که اهل آن در بدترین حالت به سر می‌برند. پس از فرات، از دروازه‌ مصر می‌گذرد سپس به محلی می‌رودکه به آن محل «قریه سبا» (در نسخه دیگر: قرقیسا. (مترجم). ) گفته می‌شود. برای وی در آن جا رخدادی بزرگ خواهد بود. پس شهری باقی نمی‌ماند مگر آن که خبر او به آن جا می‌رسد و بر اهل هر شهر از آن خبر ترس و نگرانی وارد می‌شود. پس مرتباً همین گونه از شهری به شهر دیگر وارد می‌شود. آن گاه به سوی دمشق برمی‌گردد؛ در حالی که همگی مطیع او شده‌اند. لشکری را تجهیز کرده به سوی مدینه می‌فرستد و لشکری را به سوی مشرق گسیل می‌دارد. در زوراء هفتاد هزار نفر را می‌کشد و سیصد زن باردار را شکم می‌درد. سپس به سوی این کوفه شما می‌آید و چه بسیار مرد و زن گریه‌کننده‌ای خواهد بود.

ساخت پایگاه‌های نظامی

به آن حضرت گفتند: ‌ای امیرمؤمنان، برای ما دیوارها را توضیح دهید. حضرت فرمودند: «تجدید دیواری در شام و شهر عجوز و حرّان؛ بر آنها دو دیوار ساخته می‌شود. در واسط نیز دیواری و در بیضاء نیز دیواری ساخته خواهد شد. در کوفه دو دیوار و بر شوشتر دیواری و برای ارمینّیه دیواری و بر موصل دیواری و برای همدان دیواری و بر رقّه دیواری و بر سرزمین یونس دیواری و بر حمص دیواری و بر مطردین دیواری و رقطاء را دیواری و بر رحبه دیواری و بر دیرهند دیواری و بر قلعه نیز دیواری ساخته خواهدشد. (شاید مراد از دیوار (در اصل عربی: سور) در این جا پایگاه‌ها و پادگانهای نظامی‌ است که در اکثر شهرهای یاد شده در این حدیث این نوع پایگاه‌ها و پادگانها بنا گردیده است.) ‌ای مردم! بدانید وقتی که سفیانی ظاهر شود، رویدادهای عظیمی‌ برای وی خواهد بود. اولین رویداد در حمص سپس در حلب، آنگاه در رقّه بعد در قریه سبا سپس در راس العین آنگاه در نصیبین سپس به موصل (که واقعه‌ای بزرگ خواهد بود) و سفیانی شصت هزار نفر آنان را خواهد کشت..... سفیانی هر که را که نامش محمّد و علی و حسن و حسین و فاطمه و جعفر و موسی و زینب و خدیجه و رقیّه باشد، به خاطر کینه و بغض نسبت به آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواهد کشت. سپس شکست خورده به شام برمی‌گردد. وقتی که وارد شهر خود شد، صرفاً به شرابخواری و معاصی پرداخته یاران و اطرافیان خود را نیز به آن عمل امر می‌کند. در حالی که به دستش حربه‌ای است بیرون می‌آید. فرمان می‌دهد زنی را بگیرند. آنگاه آن زن را به یکی از همراهانش می‌دهد و به وی می‌گوید: با او در میان راه درآویز! او نیز چنین می‌کند. شکم زن را می‌شکافد جنین از شکم مادر سقط می‌شود و کسی را این توانائی نیست که او را از چنین عملی جلوگیری کند. (شاید مراد از این فرمایش چنین باشد که آن مزدور سفیانی با آن زن زنا می‌کند در حالی که آن زن قبلاً حامله بوده است. روی همین اصل وقتی شکم او را پاره می‌کنند، جنینش سقط می‌شود.)

ندای آسمانی

در این هنگام فرشتگان خدا در آسمان‌ها مضطرب گردند و خدای تعالی به خروج قائم از فرزندان من که صاحب‌ الزمان است اجازه می‌فرماید. خبر وی در همه مکان‌ها منتشر می‌گردد در همان هنگام است که جبرئیل بر صخره بیت المقدس فرود آمده بر اهل زمین چنین بانگ خواهد زد: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ [۲۳] حق آمد و باطل رفت، یقیناً که باطل رفتنی است.» همچنین جبرئیل در بانگش گوید: «ای بندگان خدا، آنچه را که می‌گویم بشنوید این همان مهدی آل محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که از سرزمین مکه خارج می‌گردد. او را اجابت کنید.» [۲۴] [۲۵]

سفیانی و امر به شیعه کشی

از حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده که فرمودند: «گوئی که سفیانی (و یا همکار سفیانی (واضح است که تردید از راوی است، نه از امام.) ) را می‌بینم که اردوگاه خود را در کوفه برپا کرده است و نداکننده‌اش ندا در‌ می‌دهد: هر که سر یک شیعه را بیاورد هزار درهم پاداش خواهد گرفت. پس همسایه بر همسایه‌اش حمله برده خواهد گفت: این از آنان است و گردنش را می‌زند و هزار درهم می‌گیرد.» [۲۶] [۲۷]

زمان و مدت خروج سفیانی

از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده که فرمودند: «سفیانی از امور حتمی‌ است. خروج او در ماه رجب است از ابتدای خروج تا پایان خروجش پانزده ماه است. شش ماه می‌جنگد. وقتی که در سرزمین‌های دمشق و حمص و فلسطین و اردن و قِنِّسرین تسلط یافت، (در اصل حدیث آمده: «فاذَا مَلَکَ الکُوَرَ الخَمْسَ». ما با توضیحات مؤلف محترم نام پنج شهر را در متن آوردیم. (مترجم)) نه ماه حکومت می‌کند؛ نه یک روز هم بیشتر. [۲۸] [۲۹] از معلّّی‌بن خُنیس روایت شده که گوید از حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) شنیدم که می‌فرمود: «بعضی از امور حتمی‌اند و عدّه‌ای غیر حتمی. از امور حتمی‌ خروج سفیانی در رجب است.» [۳۰] [۳۱] از حضرت امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده است، که فرمودند: امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) فرمودند: «وقتی که دو نیزه در شام با هم برخورد کردند، زد و خورد آنها تمام نمی‌شود مگر آن‌ که نشانه‌ای از نشانه‌های خدا آشکار خواهد شد.» فردی سؤال می‌کند: یا امیرالمؤمنین آن نشانه چیست؟ فرمودند: «زلزله‌ای در شام خواهد شد که در آن بیش از صد هزار نفر هلاک شوند. خدای تعالی این زمین لرزه را برای مؤمنان رحمت و برای کافران عذاب قرار داده است. وقتی چنین حادثه‌ای واقع شد به انتظار کسانی باشید که همراه با استرانی سیاه و سفید و تند روند (ترجمه: اصحاب البراذین الشُّهُبِ المحذوقةِ و با فرض اینکه تصحیف المُخذرَفَة باشد. مؤلف این احتمال را نیز یاد کرده است که عبارت یاد شده به تانک‌ها و نفربرها اشاره داشته باشد و اسب ترکی نامیدن آنها تشبیه مناسب برای اهل آن زمان باشد) و همراهشان پرچم‌های زرد رنگ است. آنان از مغرب آمده وارد شام می‌شوند و در آن هنگام است که بی‌تابی بزرگ و مرگ سرخ پیش خواهد آمد. وقتی که چنین شد، منتظر باشید که قریه‌ای در دمشق به نام حرستا (حرستا نام قریه‌ای است بزرگ و آباد که در اطراف دمشق در راه «حمص» قرار گرفته؛ آن‌گونه که در «معجم البلدان» و مراصد الاطّلاع آمده است.) در زمین فرو رود در این هنگام فرزند زن جگر‌خوار (سفیانی) از وادی یابس خروج کرده بر منبر دمشق می‌نشیند. در چنین زمانی خروج مهدی (علیه‌السّلام) را انتظار برید.» [۳۲] [۳۳] در آن روز تاویل این آیه ظاهر شود: «وَ لَوْ تَری اِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتًَ وَ اُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قِریبٍ؛ [۳۴] و کاش می‌دیدی زمانی که آنان هراسان شوند. پس گریزی نیست و از مکانی نزدیک گرفته خواهند شد.» (و در تفسیر علیّ‌بن‌ ابراهیم از حضرت امام باقر (علیه‌السّلام) روایت شده که در تفسیر آیه فرمودند: «و کاش می‌دیدی زمانی که آنان (از صدا) هراسان شوند پس گریزی نیست» این صدا از آسمان است «و از جایی نزدیک گرفته شوند» یعنی زمین از زیرپاهایشان باز می‌شود و آنان را در خود فرو می‌برد.) سفیانی صد و سی هزار نفر را به سوی کوفه می‌فرستد و آنان در «روحاء» و «فارق» فرود آیند. از این عده شصت هزار نفر حرکت می‌کنند تا به کوفه و محلّ قبر هود (علیه‌السّلام) یعنی نخیله در روز عید وارد شوند. فرمانده لشکر ستمکار زورگوئی است که به وی کاهن ساحر گفته می‌شود. پس از شهر بغداد به سوی آنان فرمانده‌ای همراه با پنجاه هزار کاهن می‌رود. در پُل کوفه هفتاد هزار نفر از آن سپاه را می‌کشد، به نحوی که مردم مدّت سه روز از فرات به خاطر خون‌هائی که در آن ریخته شده و به خاطر تعفّن اجساد اجتناب می‌کنند. از کوفه هفتاد هزار دوشیزه به اسارت برده می‌شوند ولی دست و صورت از آنها برهنه نمی‌شود تا آن که در وسایل نقلیّه قرار داده می‌شوند. آنان را به شهر نجف می‌برند.» [۳۵] [۳۶]

سفیانی در منابع اهل سنت

آنچه گذشت برگرفته‌ای از احادیثی بود که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه معصومین ‌(علیهم‌السّلام) پیرامون سفیانی و کارهای زشت و جرائم او روایت گردیده است. توجّه داشته باشید که تنها دانشمندان شیعه از سفیانی نام نبرده‌اند بلکه دانشمندان اهل سنّت و جماعت نیز این موضوع را در کتب خود ذکر نموده‌اند. ما ذیلاً نام برخی از آنان را (که درکتب خود راجع به سُفیانی مطالبی نقل کرده‌اند) ذکر می‌نمائیم.
۱. سیوطی شافعی در العَرف الوَردی، ج۲، ص۷۵. ۲. هیثمی‌ در مجمع الزّوائد، ج۷، ص۳۱۴. ۳. مسلم در صحیح، ج۲، ص۴۹۳. ۴. یوسف‌بن‌یحیی شافعی در عقد الدُّرر در بسیاری از فصول و ابواب آن. ۵. متّقی هندی در کنزالعمّال، ج۶، ص۶۸. ۶. نعیم‌بن‌ حمّاد استاد بُخاری در الفتن خود در باب علامات مهدی. ۷. حاکم حَسَکانی در مستدرک الصّحیحین، ج۴، ص۴۶۸. ۸. ثعلبی شافعی در تفسیر خود. ۹. طبری در تفسیر خود. و ده‌ها ماخذ دیگر که برشمردن آنها مشکل است.

یمانی

خروج سید یمانی

براساس روایات معصومان (علیهم‌السلام)، حرکت یمانی، سمبلی از یک قیام بر حق در مقابل انحراف و گمراهی موجود در دوران غیبت خواهد بود.

مراد از یمانی

یمانی مردی است به نام حسن یا حسین [۱] [۲] که از فرزندان زید بن علی [۳] و از شیعیان امیرالمؤمنین است [۴] و از صنعای یمن خروج کرده [۵] [۶] و با سفیانی و خراسانی در یک روز و یک ماه و یکسال قیام می‌کند و قیام آنها همچون دانه‌های گردنبند پشت سر هم و منظم خواهد بود و در هر طرفی بدی و سختی هست و بیچاره کسی که با آن‌ها در افتد و در بین آن‌ها هیچ گروهی راست‌تر از یمانی نیست و هنگامی‌ که او قیام کند، فروختن اسلحه برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است. هرگاه یمانی قیام کرد، به سوی او برو که پرچم او پرچم هدایت است و نباید مسلمانی با او مقابله کند. پس کسی که چنین کند اهل جهنم است؛ چراکه او به سوی حق و راه مستقیم دعوت می‌کند. [۷] برای ظهور و قیام حضرت صاحب الامر پنج علامت حتمی وجود دارد. یکی از علائم حتمی ظهور، طبق روایات ائمه معصومین (علیهم‌السلام) خروج یمانی می‌باشد. [۸] از مطالب ذکر شده در رابطه با یمانی چندین نکته به دست می‌آید:

کمک به قیام

اینکه گفته شده است که هرگاه یمانی قیام کرد به سوی او برو، منظور این نیست که حتماً واجب باشد که به سوی او بروی؛ بلکه استحباب را می‌رساند و در واقع می‌خواهد بفرماید اگر می‌خواهی به سوی پرچمی بروی و عزم جنگیدن داری تا قبل از قیام حضرت، پرچم یمانی بهترین پرچم‌هاست که تو را به سوی حضرت رهنمون است؛ و الا می‌توانی جزو این سپاه نباشی و پس از ظهور، خود را به مکه برسانی و مستقیماً جزو یاران حضرت بقیه الله (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) باشی.
اجمال در روایت و رفع آن
شاید دلیل اجمال روایت (منع فروش اسلحه در قصه یمانی) این باشد که حضرت به خاطر احتمال سوء استفاده کفار و منافقان از این گفتار آن را به صورت مجمل بیان کرده‌اند تا مسلمین در وقت و زمان خاص خودش بتوانند با تطبیق شرایط و احوال زمان بر حدیث، منظور امام (علیه‌السلام) را درک نمایند. در احادیث فراوانی وارد شده است که هر کس از شما برای ظهور قائم (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) اسلحه‌ای را مهیا کند، هر چند یک تیر باشد، امید است همین که این نیت را داشته باشد، حق تعالی او را از اصحاب و یاوران حضرتش قرار دهد. [۹]

پرچم یمانی هدایت گرترین پرچم

اگر بخواهیم مقایسه‌ای بین پرچم یمانی و پرچم سفیانی داشته باشیم، مسلم است که پرچم یمانی بهتر است؛ لکن ممکن است روایت گفته باشد بین پرچم‌های دیگری که در آن زمان در مقابل سفیانی و اعوان و انصارش بلند می‌شوند نظیر پرچم خراسانی و... اگر می‌خواهید با سفیانی مقابله کنید، پرچم یمانی هدایت‌شده‌ترین پرچم‌ها به سوی صاحبتان است و زیر پرچم یمانی بروید. ممکن است یمانی خصوصیت خاصی نسبت به فرماندهان دیگر پرچم‌ها داشته باشد که نسبت به آن‌ها برتری داده شده است؛ مثل این‌که مستقیماً از خود حضرت دستور بگیرد و یا این‌که برنامه ریزی‌هایی که برای جنگ با سفیانی انجام می‌دهد به نحو عالی و ماهرانه‌تری باشد و... که به هر حال ائمه معصومان (علیهم‌السلام) این امر را بهتر می‌دانند که به مسلمانان پرچم یمانی را توصیه می‌کنند.

روایات وارده در خصوص یمانی

امام جعفر صادق (علیه‌السلام) فرمود:

سه کس در یک سال و در یک روز قیام می‌کنند، خراسانی و سفیانی و یمانی و در بین این سه پرچم بهترین پرچم‌ها از یمانی است: زیرا پرچمی است که به حق دعوت می‌کند. [۱۰] [۱۱]
اخبرنا محمد بن همام قال حدثنا جعفر بن محمد بن مالک الفزاری قال حدثنی عبدالله بن خالد التمیمی قال حدثنی بعض اصحابنا عن محمد بن ابی عمیر عن ابی ایوب الخزاز عن عمر بن حنظلة عن ابی‌عبدالله (علیه‌السلام) انه قال للقائم خمس علامات ظهور السفیانی و الیمانی و الصیحة من السماء و قتل النفس الزکیة و الخسف بالبیداء.
«علامات ظهور قائم ما پنج چیز است: ظهور سفیانی و یمانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرو بردن سرزمین بیداء (گروهی از انسان‌ها)». [۱۲]

حدیثی از امام باقر

«سیف بن عمیرة عن بکر بن محمد عن ابی‌عبدالله (علیه‌السلام) قال: " خروج الثلاثة السفیانی و الخراسانی و الیمانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد و لیس فیها رایة اهدی من رایة الیمانی لانه یدعو الی الحق"». [۱۳] امام باقر (علیه‌السلام) در ضمن یک حدیث طولانی می‌فرماید: «خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد، با نظام و ترتیبی همچون نظام یک رشته که به بند کشیده شده، هر یک از پی دیگری...، در میان پرچم‌ها، راه‌نماتر از پرچم یمانی نیست، که آن پرچم هدایت است؛ زیرا دعوت به صاحب شما می‌کند، و هنگامی که یمانی خروج نماید، خرید و فروش سلاح، برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است، و چون یمانی خروج کرد، به سوی او بشتاب، که همانا پرچم او پرچم هدایت است و هیچ مسلمانی را روا نباشد که با آن پرچم مقابله نماید؛ پس هر کس چنین کند، از اهل آتش خواهد بود؛ زیرا او به سوی حق و راه مستقیم فرا می‌خواند». [۱۴] بنابراین با توجه به روایات معصومان (علیهم‌السلام)، حرکت یمانی، سمبلی از یک قیام بر حق در مقابل انحراف و گمراهی موجود در دوران غیبت خواهد بود.

علایم حتمی ظهور

صیحه آسمانی

صیحه آسمانی و یا نداء آسمانی، از بارزترین نشانه‌ها و واضح‌ترین علائم و قوی‌ترین برهان‌ها بر ظهور حضرت مهدی (علیه‌السّلام) محسوب می‌شود. مانعی ندارد که بگوئیم صدای آسمانی به منزله اعتراف آسمان به مشروعیت قیام حضرت مهدی قائم (علیه‌السّلام) و اثبات حقیقتی است که قرآن کریم و پیامبر بزرگوار و خاندان آن سرور ‌(علیهم‌السّلام) به آن خبر داده‌اند.

جبرئیل و نداء آسمانی

احادیث صراحت دارند در اینکه نداء آسمانی از جبرئیل است و اوست که در آسمان ندا در می‌دهد. بدیهی است که مراد از نداء آسمانی صدای رعد و توپ و موشک (که ساخته دست بشر است) نمی‌باشد؛ بلکه سخنی است که معنایش واضح و نزد همه مردم قابل فهم است.

فهمیدن همه مردم

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند:

«آن را هر قومی‌ به زبان خود خواهند شنید.» [۳] [۴] دقیقاً نمی‌دانیم که چگونه این صدا به همه بشر خواهد رسید. در این مورد دو احتمال وجود دارد: نخست آن صدای آسمانی فقط به زبان عربی فصیح باشد و در عرض چند ثانیه واکنش آن صدا در سراسر جهان پخش شود. پس آنها که زبان عربی را نیکو می‌دانند. این صدا را شنیده معنای آن را همان وقت می‌فهمند اما آنان که زبان عربی را نمی‌دانند، صدا را می‌شنوند ولی معنی آن را در همان وقت نمی‌فهمند؛ لذا درباره معنی صحیح آن تحقیق می‌نمایند. بعید نیست که خبرگزاری‌های دنیا این خبر را گرفته به تمام اقطار عالم (با همه اختلافاتشان در زبان و دین) پخش نمایند و در چند لحظه صدای آسمانی ترجمه شده هر قومی‌ آن را از تلویزیون و یا رادیوی خود و یا از کسی که آن را شنیده است بشنوند. و نیز واضح است که پیامبر و ائمه طاهرین (سلام‌الله‌علیهم) سطح عقول مردم را (به هنگامی‌ که با آنان سخن می‌گویند) رعایت نمایند، عقل مردم در آن روز نمی‌توانست وسائل ارتباط جمعی و رسانه‌های گروهی را (که امروزه با حداکثر سرعت ممکن اخبار را پخش می‌نمایند) و نقش آنها را (که با بیشترین سرعت ممکن خبر را می‌رسانند) بشناسند. بر همین اساس (و بر مبنای احتمال اول) حضرت صادق (علیه‌السّلام) به این بیان اکتفا کرده فرمودند: «آن را هر قومی‌به زبان خود می‌شنوند.» و به کیفیت آن بیش از این مقدار نپرداخته‌اند... و خدا داناست. احتمال دوم اینکه، هر قوم صدا را به زبان خود بشنوند به نحوی اعجاز آمیز اتفاق می‌افتد؛ به گونه‌ای که همگان ندا را در همان وقت و به زبان خود بشنوند، بدون آنکه مترجمان و خبرگزاری‌ها آن صدا را ترجمه کنند. این احتمال، احتمال بعیدی نیست؛ زیرا خدا بر همه چیز قدرت دارد و ظهور حضرت مهدی (علیه‌السّلام) از این معجزات و خوارق عادات برخوردار است. به اضافه که این احتمال از جهت مادّی هم محال به نظر نمی‌رسد، چرا که امروزه می‌بینیم انسانی مخلوق و ناتوان وسائلی ساخته که هر سخنی را ظرف چند ثانیه به زبانهای مختلف ترجمه می‌کند و این وسائل را در اجتماعات بین المللی استخدام نموده است، به نحوی که نماینده هر دولتی گوشی خاصی روی گوش‌ها گذارده ترجمه هر سخن را به زبان خود از آن گوشی می‌شنود.

نداء آسمانی در ماه رمضان

آنچه در احادیث ظهور دارد این است که ندایی که بیشترین اهمیت را داشته از نشانه‌های حتمی‌ محسوب می‌گردد، همان ندایی است که در ماه رمضان شنیده می‌شود. این صیحه و یا ندا برترین بشارتی است که از آسمان به اهل زمین می‌رسد و بزرگترین تهدید و انذار برای طغیان‌گران ستمگر، یعنی کسانی که در برابر حق هر چه باشد خضوع نمی‌نمایند. ما را قدرت و توان آن نیست که میزان تاثیر آن ندا را در اجتماعات بشری در آن روز تصور نمائیم. در آن روز شادی و سرور در چهره‌های مؤمنان هویداست و ترس و وحشت و اضطراب و هراس بر قلوب مجرمان استیلا می‌یابد، خصوصاً وقتی بدانند که آنان را توان گریختن از سلطه آن حاکم قدرتمندی که در یاری او اهل آسمان پیش از اهل زمین شرکت داشته نیست و در برابر حکم وی تمام جنبه‌های طبیعت خاضعند، بلکه در ماوراء الطبیعه هم می‌تواند تصرف کند. سلام خدا بر پیامبر او و ائمه طاهرین ‌(علیهم‌السّلام)! آنانکه دقیقاً مسائل را روشن نموده آنچه را که مربوط به صیحه آسمانی از مجموعه نشانه‌های ظهور است (به مقداری که عقل‌ها در آن زمان می‌توانستند دریابند) بیان فرمودند.

برخی از احادیث صیحه آسمانی

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: «صیحه‌ای که در ماه رمضان شنیده می‌شود در شب جمعه بیست و سوم این ماه است.» [۵] در این هنگام باطل روندگان به شک می‌افتند. [۶] [۷]

حضرت امام محمد باقر (علیه‌السّلام) فرمودند:

«ندا دهنده‌ای از آسمان به نام قائم، ندا در می‌دهد و هر که در مشرق و در مغرب است آن را می‌شنود. خوابیده‌ای باقی نمی‌ماند مگر آنکه بیدار می‌شود و ایستاده‌ای نیست، مگر اینکه می‌نشیند و نشسته‌ای نیست، مگر آنکه (از شدت ترسی که از شنیدن این صدا بر آنان مستولی می‌شود) بر روی دو پای خود می‌ایستد. پس خدا رحمت کند آن کس را که از این صدا عبرت گیرد و جواب دهد (یعنی همت گمارد و به حضرت مهدی (علیه‌السّلام) ملحق گردد.) ! صدای اول صدای جبرئیل است.» سپس فرمودند: «صدا در ماه رمضان در شب جمعه و درشب بیست و سوم خواهد بود. پس در آن شک نکنید. آن را بشنوید و اطاعت کنید. در پایان روز صدای ابلیس ملعون است که ندا در می‌دهد آگاه باشید! فلان کس مظلوم کشته شد. (ممکن است مراد از این کلمه فلان کس عثمان باشد آنگونه که در برخی از احادیث آمده است.) می‌خواهد با این صدا مردم را به تردید افکنده و آزمایش‌شان کند. چه بسیار افراد مردّد و متحیّری که جنهمی‌ می‌شوند! پس اگر صدا را در ماه رمضان شنیدید در آن تردید نکنید، زیرا که صدای جبرئیل است و نشانه آن این است که او به نام قائم و پدرش ندا درمی‌دهد؛ به نوعی که دوشیزه در خانه نیز در پشت پرده آن صدا را می‌شنود و پدر و برادرش را به بیرون رفتن تشویق می‌کند (یعنی به خارج شدن از منزل و ملحق شدن به حضرت مهدی (علیه‌السّلام) است.) » آنگاه فرمودند: «و این دو صدا قبل از خروج قائم حتماً شنیده خواهد شد.» [۸] [۹] و نیز از وجود مقدس حضرت باقر (علیه‌السّلام) نقل شده است که فرمودند: «صدا در ماه رمضان در شب بیست و سوم است پس هیچ خلقِ جانداری باقی نمی‌ماند؛ مگر آنکه این صدا را می‌شنود. صدا چنان است که خوابیده را بیدار می‌کند و به صحن منزلش می‌آید و دوشیزه نیز از پرده‌اش بیرون می‌آید.» [۱۰] امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «اولین کسی که با قائم (علیه‌السّلام) بیعت می‌کند جبرئیل است که به صورت پرنده‌ای سفید فرود آمده با او بیعت می‌نماید یک پای خود را بر کعبه می‌نهد و پای دیگر خود را بر بیت المقدس آن گاه با صدایی فصیح و بلیغ آن چنان صدا می‌کند که همه خلائق می‌شنوند. می‌گوید امر خدا آمد. بر آن مشتابید. [۱۱] » [۱۲] [۱۳]

حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) فرمودند:

«در رجب سه ندا از آسمان شنیده می‌شود صدای اول این است: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمگران است! صدای دوم این است: ‌ای گروه مؤ‌منان نزدیک شونده نزدیک شد! صدای سوم این است: خدا فلان کس را برانگیخت سخن او را بشنوید و اطاعتش نمایید.» [۱۴] (مراد از فلان حضرت مهدی (علیه‌السّلام) است. شاید نام نبردن حضرت از جهت تقیّه و یا ازشدت واضح بودن باشد.) زراره گوید: از حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) چنین شنیدم که می‌فرمودند: «... و ندا دهنده‌ای ندا در می‌دهد: علی و شیعه او رستگارانند.» عرض کردم: پس چه کسی بعد از آن با مهدی می‌جنگد؟ فرمودند: «شیطان ندا می‌دهد: فلان کس و شیعه او رستگارانند؛ یعنی مردی از بنی امیّه.» (ظاهراَ عثمان‌بن‌ عفان یا عثمان‌بن عنبسه سفیانی است.) عرض کردم: چه کسی راستگو را از دروغگو باز می‌شناسد؟ فرمودند: «وی را کسانی می‌شناسند که حدیث ما را روایت می‌کنند و گویند: وی خواهد آمد قبل از آنکه قیامت آید، (یعنی قبل از وقوع صیحه آسمانی اطلاع دارند که چنین صیحه واقع خواهدشد) و می‌دانند که آنان ذی‌ حقند و راستگو.» [۱۵] امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) فرمودند: «جبرئیل در صیحه خویش گوید: ‌ای بندگان خدا! آنچه را که می‌گوییم بشنوید، این مهدی آل محمد است که از مکه قیام می‌کند، او را اجابت کنید.» [۱۶]

خسف در سرزمین بیداء

خسف در سرزمین بیداء

خَسفِ بَیداء، یا خسف در بیداء، به معنای فرورفتن سرزمین بیداء است و منظور از آن فرو رفتن و نابودی لشکر سفیانی در سرزمین بیداء -بیابانی بین مکه و مدینه- است. این حادثه در برخی روایات یکی از نشانه های قطعی قیام امام زمان (عج) دانسته شده است. این حادثه پس از ظهور و قبل از قیام امام دوازدهم (عج) اتفاق می افتد..

معنا و موقعیت جغرافیایی خسف بیداء

واژه «خَسْف» به معنای فرو رفتن و پنهان شدن[۱] و بَیداء، نام سرزمینی بیابانی و خالی از آب و گیاه، میان مکّه و مدینه است.[۲] برخی منابع، این مکان را در حدود دو کیلومتری مسجد شجره به سمت مکه دانسته‌اند.[۳] یکی از نشانه‌های حتمی قیام امام زمان(عج)، «خسف بیداء» یا «خسف به بیداء» معرفی شده است[۴] و منظور از این اصطلاح این است که سفیانی، لشکر بزرگی به قصد جنگ با امام مهدی عازم مکه می‌کند؛ اما بین مکه و مدینه در محلی که به سرزمین «بیداء» معروف است به گونه‌ای معجزه‌آسا به امر خداوند در زمین فرو می‌روند. این حادثه در روایات اهل سنت[۵] و شیعه، یکی از نشانه‌های ظهور و قیام امام زمان(عج) معرفی شده و در شماری از آنها بر حتمی بودن آن تأکید شده است.[۶]

چگونگی خسف در بیداء

درباره جزئیات خسف به بیداء سخن روشنی در روایات نیامده و تنها به فرو رفتن سپاهیان سفیانی در این زمین اشاره شده است.

امام باقر(ع) فرمود:

«سفیانی گروهی را به مدینه روانه می کند و مهدی از آنجا به مکه می رود. خبر به فرمانده سپاه سفیانی می رسد که مهدی(عج) به سوی مکه رفته است. او لشکری به تعقیب امام می فرستد ولی او را نمی یابند تا اینکه مهدی، با حالت ترس و نگرانی همانند موسی بن عمران، داخل مکه می شود. هنگامی که سپاه سفیانی وارد سرزمین بیداء می شوند منادی از آسمان ندا می کند: «ای دشت! آن قوم را نابود ساز»؛ سپس زمین، لشکر سفیانی را فرو برده و همگی به جز سه نفر از بین می روند.»[۷] یکی از بازماندگان که در روایات با صفت «بشیر» معرفی شده است به طرف امام زمان رفته و در مکه هلاکت لشکریان سفیانی را به ایشان بشارت می دهد و شرحی از حادثه را نقل می کند.

تعداد لشکریان

تعداد افرادی که در این لشکر حضور داشته و نابود می شوند را دوازده هزار،[۸] صد و هفتاد هزار[۹] و سیصد هزار نفر[۱۰] ذکر کرده اند. زمان خسف پدیده خسف پس از ظهور و قبل از قیام امام زمان اتفاق می افتد. بعضی روایات زمان این اتفاق را پس از ظهور معرفی کرده و برخی دیگر آن را پس از بیعت یاران خاص امام مهدی(عج) دانسته اند. مصنّف عبدالرزاق،[۱۱] مصنف ابن ابی شیبه،[۱۲] مسند احمد[۱۳] و برخی منابع دیگر، به طور روشن به این رخداد اشاره کرده اند. برخی زمان این حادثه را حدود یکماه پس از ظهور تخمین زده اند.

قتل نفس زکیه

قتل نفس زکیه

شهادت نفس زکیّه بین رکن و مقام در مسجدالحرام، از نشانه‌های قطعی ظهور حضرت مهدی (علیه‌السّلام) است.

نسب نفس زکیه

در نَسَب نفس زکیّه اختلاف است؛ گروهی او را حَسَنی و دسته‌ای حسینی دانسته‌اند. این اختلاف در نسب (با توجّه به آنکه از خاندان رسول خدا بودن وی روشن است) زیانی به مطلب نمی‌رساند. در احادیث از وی با تعبیر غلام (جوان) یاد کرده‌اند. ممکن است نوجوان باشد. حضرت مهدی (علیه‌السّلام) او را به سوی اهل مکّه می‌فرستند تا به یاری حضرت او بشتابند ولی آنان بر او هجوم آورده و او را بین رکن و مقام شهید می‌کنند. در این هنگام خشم خدای تعالی بر آنان فرود می‌آید.

زمان شهادت نفس زکیه

بین شهادت نفس زکیه و قیام حضرت صاحب الامر (علیه‌السّلام) پانزده روز فاصله خواهد بود. وجه تسمیه نفس زکیه آن است که وی را بدون هیچگونه گناهی به قتل می‌رسانند. علت شهادت او فقط این است که به اهل مکه پیام شفاهی حضرت مهدی (علیه‌السّلام) را می‌رساند و نه هیچ چیز دیگر. این پیام به هیچ وجه حاوی بدگوئی و شتم و تهدید نیست؛ بلکه فقط شامل یاری خواهی و کمک‌طلبی از اهل مکه است. خدای تعالی از زبان حضرت موسی (علیه‌السّلام) خطاب به خضر چنین می‌فرماید: (اقَتَلْتَ نفساً زَکیَّةً؟!؛ [۳۹] آیا فرد پاکی را کشتی. «یعنی، بی‌گناهی را.» )

احادیث وارده در نفس زکیه

حضرت باقر (علیه‌السّلام) فرمودند:

اکنون برخی از احادیث وارد شده در این مورد را نقل می‌نمائیم: «قائم به یارانش فرماید: ‌ای قوم، اهل مکه مرا نمی‌خواهند؛ ولی من کسی را به سوی آنان می‌فرستم تا بر آنان آنگونه که شایسته کسی چون من است احتجاج نماید. آنگاه مردی از یاران خویش را خوانده به وی فرماید: به سوی اهل مکه برو و به آنان بگو: ‌ای اهل مکه... من فرستاده حضرت مهدی (علیه‌السّلام) به سوی شما هستم و او به شما چنین فرماید: ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتیم. ما فرزندان محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلاله انبیاء هستیم. به ما ظلم شده و مورد فشار و قهر قرار گرفته‌ایم. از زمانی که پیامبر فوت نموده تا امروز حق ما از ما سلب گردیده است. از شما یاری می‌طلبیم؛ ما را یاری کنید. وقتی که آن جوان این مطالب را گوید به طرف او آمده بین رکن و مقام شهیدش کنند. این نفس زکیّه است.» [۴۰]

حضرت باقر (علیه‌السّلام) نیز فرمودند:

«... و کشته شدن جوانی از آل محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بین رکن و مقام که نامش محمّد بن حسن نفس زکیّه است. در این هنگام خروج قائم واقع خواهد شد.» [۴۱]

حضرت صادق (علیه‌السّلام) چنین ‌فرمودند:

«بین قیام قائم آل محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و قتل نفس زکیّه بیش از پانزده شب فاصله نیست.» [۴۲] [۴۳] [۴۴] [۴۵] لقب نفس زکیّه در برخی از احادیث شریفه به مردی اطلاق گردیده که همراه با هفتاد نفر از صالحان در حوالی کوفه، به هنگام وارد شدن لشکر سفیانی در آن شهر شهید می‌شود. این لقب بر سید‌هاشمی‌ نیز (که سابقاً نام او را در هنگام بیان نشانه‌های غیر حتمی، ذکر نمودیم) اطلاق شده است. تردیدی نیست که نفس زکیّه‌ای که شهادتش جزء نشانه‌های قطعی ظهور ذکر گردیده مردی است که بین رکن و مقام، پانزده شب قبل از ظهور حضرت مهدی (علیه‌السّلام)، شهید خواهد شد.

علایم حتمی ظهور

نزول حضرت عیسی بن مریم

فرود آمدن پیامبر بزرگ خدا، عیسی بن مریم (علیهمالسلام) هنگام قیام امام مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، از دیدگاه همۀ مسلمانان - با وجود اختلاف در مذهب - یک واقعیت ثابت و از اموری است که تردید در آن راه ندارد. [۱] [۲] فرود آمدن حضرت عیسی (علیه‌السلام)، از شگفت‌انگیزترین حوادث تاریخ، مهم‌ترین رخدادها، بزرگ‌ترین نشانه‌ها و پرشکوه‌ترین دلیل‌ها بر حقانیت امام مهدی (علیه‌السلام) است. آیا شگفت‌انگیز نیست انسانی، مدتی روی زمین زندگی کند، آن‌گاه به آسمان‌ها عروج نماید و آن‌جا هزارها سال زندگی کند، و همگام با قیام جهانی حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به خواست خدا و دستور او، فرود آید و ضمن تصدیق و اقرار به امامت آن حضرت، با او نماز بگزارد و حرکت نجات‌بخش و آسمانی آن حضرت را یاری کند؟

روایتی از ابوبصیر

ابوبصیر گوید: (به امام صادق (علیه‌السلام)) عرض کردم: «ای پسر رسول خدا! قائم شما اهل بیت کیست؟» فرمود: «یا ابا بصیر هو الخامس من ولد ابنی موسی، ذلک ابن سیّدة الاماء، یغیب غیبة یرتاب فیها المبطلون، ثمّ یظهره اللّه عزّ و جلّ فیفتح اللّه علی یده مشارق الارض و مغاربها، و ینزل روح اللّه عیسی بن مریم فیصلّی خلفه و تشرق الارض بنور ربّها...»؛ «ای ابوبصیر! او پنجمین از فرزندان پسرم موسی است. او فرزند سرور کنیزان است و غیبتی کند که باطل جویان در آن شک کنند. خدای تعالی او را آشکار کند و به دست او شرق و غرب عالم را بگشاید و روح اللّه عیسی بن مریم (علیهمالسلام) فرود آید و پشت سر او نماز گزارد و زمین به نور پروردگارش روشن شود...». [۳]

اقتدای حضرت عیسی به امام زمان

مسلمانان به پیروی از قرآن کریم، عیسی بن مریم (علیهاالسلام) او را آن‌گونه که هست، بنده وارسته و شایسته خدا و پیامبر بزرگ او می‌شمارند و همان‌گونه که قرآن بارها او را به پاکی، طهارت و قداست و احترام یاد می‌کند، وی را تجلیل می‌کنند. به نظر می‌رسد به سبب اهمیت این موضوع و شکوه و شخصیت والای آن حضرت است که او - به اراده خدا و برای تقویت حرکت جهانی و نجات‌بخش امام مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) - در عصر ظهور و قیام آن حضرت، از آسمان فرود می‌آید. به دلیل اهمیت این موضوع است که روایات بسیاری در این‌ باره از پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) و خاندان وحی و رسالت (علیهم‌السلام) رسیده و در آن، به فرود آمدن عیسی (علیه‌السلام) و اقتدای او به امام مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) و تصدیق و تأیید آن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسل‌ها، تصریح شده است. [۴] [۵] [۶] [۷] [۸] [۹] [۱۰]
بنابراین می‌توان گفت یکی از حکمت‌های فرود آمدن آن حضرت در قیام امام مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، تقویت حرکت جهانی آن حضرت و اعتراف و تصدیق به حقانیت آن وجود گران‌مایه و امامت اوست؛ به ویژه که حضرت عیسی (علیه‌السلام) به امام مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) اقتدا می‌کند و به امامت او نماز می‌گزارد و امامت جهانی و آسمانی، او را تصدیق و تأیید می‌کند.

علایم حتمی ظهور

ابدال چه کسانی هستند؟

اَبْدال، اصطلاحی در عرفان اسلامی برای اشاره به جمعی از بندگان خاص خدا است که در میان اولیاء الهی جایگاهی ویژه دارند. بنابر روایات عرفانی، شمار ابدال ثابت و معین است و هرگاه عمر یکی از آنان به پایان رسد، فرد دیگری از طبقۀ فروترِ اولیا جایگزین او می‌گردد. این که ابدال کدام گروه از اولیاء الهی است، مورد اختلاف است.

ابدال در روایات

روایات شیعی

در روایات و ادعیه شیعه این کلمه‌گاه بر اوصیاء حضرت محمد(ص) که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده اطلاق شده است و‌گاه مراد از آن اصحاب خاص ائمه بوده است.[۱] خالد بن هیثم فارسی گوید: به امام رضا(ع) عرض کردم : مردم گمان دارند که در روی زمین، گروهی به نام ابدال وجود دارند، آنها چه کسانی اند؟ حضرت در پاسخ فرمود: «راست گفته‌اند. منظور از ابدال، همان اوصیا و جانشینان هستند که خداوند پس از مرگ و رحلت هر پیامبری، آنها را بدل و جانشین او قرار می‌دهد».[۲]

دعای‌ام داوود

دعای ام داود از امام صادق(ع) نقل شده است و یکی از اعمال مهم نیمه رجب است، دلالت دارد که ابدال غیر از امامان هستند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّیاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلَصِینَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجَدِّ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اخْصُصْ مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیتِهِ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِک».[۳] در برخی از روایات عدّه‌ای از زنان جزو ابدال شمرده شده‌اند[۴]
و یا اینکه گفته شده: هر کس چند ویژگی در او باشد، جزو ابدال شمرده خواهد شد و یا در پاسخ به اینکه ابدال از کجا به این مرتبه رسیده‌اند؟ گفته شده: به وسیله جود و سخاوت و نصیحت و خیرخواهی برای مسلمانان.[۵]
که همه اینها دلالت بر این دارد که ابدال، کسانی غیر از معصومان می‌باشند. ممکن است در حال حاضر ابدال بر خادمان و گروه سی نفره همراهان حضرت مهدی(عج) منطبق شود. چنانچه علامه مجلسی ازامام باقر(ع) نقل می‌کند که فرمود:«لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ لَا بُدَّ فِی عُزْلَتِهِ مِنْ قُوَّةٍ وَ مَا بِثَلَاثِینَ مِنْ وَحْشَة» صاحب عصر را غیبتی ناگزیر است و در آن غیبت، قدرت و قوّت برای او لازم است و در آن زمان، به وسیله سی نفر ازهمراهانش، از تنهایی بیرون می‌آید»[۶] که این تعداد، با تعداد ابدال مطابق است.

روایات اهل سنت

اهل سنّت نیز روایاتی نقل کرده‌اند که در آنها ویژگیهایی برای ابدال به دست داده‌اند. از امام علی(ع) نقل کرده‌اند که فرمود: ابدال، که شمارۀ آنان ۴۰ نفر است در شام هستند، هر‌گاه یکی از آنان وفات کند خداوند یک تن دیگر را جایگزین او می‌کند. خداوند به برکت وجود آنان باران بر زمین می‌باراند و به سبب آنان مسلمانان بر دشمنان پیروز می‌گردند و عذاب الهی از اهل شام برداشته می‌شود. [۷]
همچنین از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده‌اند که فرمود: ابدالِ امّتِ من ۴۰ نفرند: ۲۲ نفر در شام و ۱۸ نفر در عراقند. هر‌گاه یکی از ابدال وفات کند، خداوند دیگری را جانشین او می‌سازد، و آنگاه که فرمان الهی برسد همه رحلت خواهند کرد و با رفتن آنان قیامت برپا خواهد شد.[۸]
به موجب روایت دیگری ابدال این امّت ۳۰ نفر از قبیل حضرت ابراهیم(ع) خلیل الله‌اند.[۹]
برحسب روایت دیگری، در میان خلق ۳۰۰ نفر هستند که قلبشان همچون قلب حضرت آدم(ع)، و ۴۰ نفر قلبشان مانند قلب حضرت موسی(ع) و ۷ نفر قلبشان مانند قلب حضرت ابراهیم(ع)، و ۵ نفر قلبشان به سان قلب جبرئیل، و ۳ نفر قلبشان مانند قلب میکائیل و یک نفر که قلبش همچون قلب اسرافیل است.[۱۰]
تاج الدین خوارزمی روایت مربوط به ابدال را به این صورت از پیغمبر نقل می‌کند: در امت من همیشه ۴۰ کس بر خُلق ابراهیم (ع) باشند و اینان بُدَلا هستند، و ۷ کس بر خُلق موسی(ع) باشند و ایشان اوتادند، و ۳ کس بر خُلق عیسی(ع) باشند و ایشان خُلفایند، و یک کس بر خُلق من باشد و او قطب است.[۱۱]
سید محمد گیسودراز در مکتوب پانزدهم از مکتوبات موسوم به بحرالمعانی روایتی نقل می‌کند که به موجب آن لفظ ابدال به جمیع اولیایی که در طبقات ششگانه قرار دارند اطلاق شده است و ترتیب و تعداد و خصوصیات آنان بدین قرار است: ۱. یک نفر که قلب او مانند قلب اسرافیل است؛ ۲. سه نفر که قلبهایشان مثل قلب میکائیل است؛ ۳. شش نفر که قلبهایشان مثل قلب جبرئیل است؛ ۴. هفت نفر که قلبهایشان مثل قلب ابراهیم (ع) است؛ ۵. چهل نفر که قلبهایشان مثل قلب موسی(ع) است؛ ۶. سیصد نفر که قلبهایشان همچون قلب آدم (ع) است. هر‌گاه یکی از ابدال طبقۀ بالاتر وفات کند، یکی از ابدال طبقۀ فروتر جایگزین او می‌گردد، و اگر از ۳۰۰ ابدال یک نفر درگذرد، یکی از مسلمانان جانشین او می‌شود، و خداوند به وسیلۀ این ابدال بلا را از این امت دفع می‌کند.[۱۲]
برحسب روایت دیگری از اهل سنّت، وصول به مرتبۀ ابدال نه بر اثر کثرت نماز و روزه، بلکه به واسطۀ غنای نفس و سلامت صدر و خیرخواهی برای مسلمانان است.[۱۳] به موجب روایت دیگری، ویژگی اخلاقی ابدال آن است که کسانی را که به ایشان ظلم کرده‌اند عفو، و به کسانی که به آنان بدی کرده‌اند احسان، و در آنچه خداوند به آنان عطا کرده است، با دیگران مواسات می‌کنند. ]

مکان زندگی امام زمان [عج]

چگونگی و مکان زندگی امام زمان [عج]


زندگی بقیة‌الله‌الاعظم‌ عجل‌الله تعالی‌فرجه در زمان غیبت، و چگونگی آن، چنان است که خود آن حضرت در دعای حجاب از درگاه قادر متعال درخواست نموده که محجوب، و پشت پرده دیده‌ها باشد. اَللهُمَّ احْجِبْنِی عَن عُیونِ اَعدائِی وَ اجْمَع بَینِی وَ بَینَ اَولِیائِی. ۱
در تشرّف ابراهیم‌ بن مهزیار آمده که از طائف گذشتیم و به قسمتی از دشت حجاز رسیدیم که عواملی نامیده می‌شد. در این دیدار امام علیه‌السلام به پسر مهزیار فرموده است:
پدرم با من پیمان بسته که در مخفی‌ترین و دورترین سرزمین‌ها مسکن گزینم تا از تیررس اهل ضلالت در امان باشم. این پیمان مرا به این ریگ‌زارهای عواملی و دشت حجاز از نجد تا تهامه انداخته است.‌ ۲
در نقل دیگری آمده است که حضرت نمی‌خواهد در زیر پرچم هیچ حکومتی قرار گیرد تا بیعت کسی به گردنش نباشد.
البته این بدان معنا نیست که حضرت ولی‌عصر عجل‌الله تعالی‌فرجه در محل اقامت خود، تنها است. بلکه همواره تعدادی از بزرگان در محضر آن سرور هستند تا در این دوران عزلت، وسیله رفع غربت از وجود اقدس آن هادی امّت و عصاره خلقت باشند.

امام صادق علیه السلام فرمود

لابُدَّ لِصاحِبِ هَذا الاَمرِ مِن عُزلَةٍ وَ لا بُدَّ فِی عُزلَتِهِ مِن قُوّةٍ وَ مَا بِثَلاثِینَ مِن وَحشَةٍ وَ نِعمَ المَنزِلُ طِیبَة؛ برای صاحب این امر به ناگزیر دوران عزلتی هست و در ایام عزلت، نیرو و افرادی لازم است تا با وجود سی نفر، دیگر وحشتی نباشد. وه چه جایگاه خوبی است مدینه. ۳

علامه مجلسی پس از ذکر این روایت می‌نویسد

این روایت دلالت دارد بر اینکه همواره سی تن از شیعیان و نزدیکان در محضر آن بزرگوار هستند که هرگاه عمر یکی از آنها به پایان رسید؛ دیگری به جای او تعیین می‌شود و جای او را پر می‌کند. ۴
در تشّرف علّامه سیدمحسن امین عاملی آمده که حضرت برای جمعی از یارانش بیاناتی ایراد می‌فرمود. از جمله فرمود: فرزندان حضرت زهراعلیها‌السلام اگر گرفتار انحرافی شوند، آخر کار، حقّ را دریافته از دنیا می‌روند. و فرمود: امیرعلی شریف مکّه در حال مرگ است. و من (سیدمحسن امین) که در عرض هفت سال اقامت در مکه و شرکت در مراسم حج، در آرزوی دیدار یار بودم؛ نگران آن دوست شدم و سریع خود را به منزل امیرعلی رساندم. دیدم همه اطرافیان نگران حال او هستند، و تا وارد سالن استراحتش گردیدم دیدم همان وجود مبارک بر بالین امیرعلی، نام امامان اثنی‌عشری را با کلمه حجةالله تلقین می‌کند. تا به خودش رسید، فرمود: بگو اشهد انک حجة‌الله. شهادت گفتن همان و تمام کردن همان. من از مهابت آن حضرت ساکت بودم که خیلی سریع تشریف بردند. تکانی خوردم که آقا کجا رفت؟ دیگران و بی‌خبران گفتند: که کجا رفت یعنی چه؟ آری آن را که خبر شد، خبری باز نیامد. ۵

مکان زندگی امام زمان [عج]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

در غیبت کبری به جز نزدیکترین دوستان، کسی از جایگاه او اطلاع نخواهد داشت. ۶ نیز وارده شده که در غیبت کبری کسی از اقامتگاه او اطلاع ندارد، جز خدمتکاری که متصّدی امور آن سرور است. ۷

مرحوم شیخ مفید می فرماید:

اخبار فراوانی از پیشوایان معصوم علیهم‌‌السلام به ما رسیده که برای قائم عجل‌الله تعالی‌فرجه دو غیبت است که یکی طولانی‌تر از دیگری است. در غیبت کوتاه، خواصّ شیعه از جایگاه او آگاهند، ولی در غیبت طولانی او، مردم از اقامت‌گاه او بی‌خبر خواهند بود، به جز دوستان مورد اعتماد که متصدّی خدمت‌گزاری آن حضرت هستند. ۸ آنچه مسلّم و تردیدناپذیر است این که آن حضرت همه ساله در مراسم حجّ شرکت می‌کند و خانه خدا را زیارت می‌کند، ولی انبوه حج‌گزاران او را نمی‌بینند ۹ و اگر بینند نمی‌شناسند. ۱۰ از این رهگذر در طول غیبت آن خورشید جهان تاب، دلباخت‌گان کوی او به حج خانه خدا روی آورده، در مراسم حج به جستجوی او می‌پردازند، و چه بسیار نیک بختانی که توفیق تشرّف و به پیشگاه آن کعبه مقصود و قلبه موعود را در کنار خانه خدا یافته‌اند. ۱۱ ¬لیکن در غیر ایام حج، دلیل قاطعی بر اقامت آن بزرگوار در مکان معیّنی نداریم. فقط اشارات و کنایاتی در برخی از احادیث وارد شده که بخشی از آنها را یاد‌آور می‌شویم.
سرزمین‌های دور دست
در توقیع شریفی که در سال۴۱۰هجری از ناحیه مقدسه برای شیخ مفید صادر شده است؛ حضرت بقیة‌الله عجل‌الله تعالی فرجه چنین مرقوم فرموده‌‌اند: اگر چه ما در سرزمین دوردستی سکنی گزیده‌ایم که از جایگاه ستمگران بدوریم – زیرا خداوند مصلحت ما و شیعیان مؤمن ما را در این دیده که تا حکومت دنیا در دست تبهکاران است در این نقطه دور دست مسکن نمائیم- ولی از اخبار شما آگاهیم و هرگز چیزی از شما بر ما پوشیده نمی‌ماند و می‌دانیم که چه گرفتاری و پریشانی به شمار رسیده است... ۱۲
مدینه طیّبه
هنگامی‌که از امام حسن عسگری علیه‌السلام پرسیدند: اگر حادثه‌ای بر شما روی داد از فرزند بزرگوار شما کجا سراغ بگریم؛ حضرت فرمود: در مدینه‌. ۱۳ امام صادق‌علیه‌السلام نیز به‌هنگام بحث از غیبت کبری می‌فرماید: وه چه جایگاه خوبی است مدینه. ‌۱۴
دشت حجاز
توضیح آن در تشرف ابراهیم‌بن مهزیار به اختصار گذشت. ۱۵
کوه رضوی
امام صادق‌علیه‌السلام از کوه رضوی یاد می‌کند و می‌فرماید: از هر درخت میوه در آن هست و چه پناهگاه خوبی است برای شخص خائف. وه چه پناهگاه خوبی!... صاحب این امر را در آن دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی. ۱۶
جابلقا و جابلسا
مرحوم نوری می‌نویسد: اخبار بسیاری هست که از نظر معنی متواترند، و دلالت دارند بر اینکه در شرق و غرب جهان دو شهر به‌نام‌های جابلقا و جابلسا وجود دارند که اهل آنها از انصار حضرت‌ ولی‌عصر عجل‌الله ‌‌‌تعالی‌فرحه هستند و در محضر آن حضرت خروج می‌کنند. ۱۷
شهر مهدی
عجل‌الله تعالی‌فرجه: علامه مجلسی در جلد السماء العالم بحارالانوار از کتاب قسمت اقالیم ارض و بلاد آن که تألیف یکی از علمای اهل سنّت است، نقل می‌کند که: بلد مهدی‌ علیه‌السلام شهری است نیکو و محکم که آن‌را مهدی فاطمی بنا کرده و برای آن قلعه‌ای قرار داده است. ۱۸ [البته هیچ ربطی به مکان زندگی حضرت مهدی‌علیه‌السلام ندارد.]
بیت‌الحمد

امام صادق‌ علیه‌السلام می‌فرماید:

برای صاحب این امر خانه‌ای است که به آن بیت الحمد گفته می‌شود. در آن خانه چراغی است که از روز ولادت آن حضرت روشن است و این چراغ تا روزی که آن حضرت با شمشیر قیام کند خاموش نمی‌شود. ۱۹
جزایر مبارکه
داستان مفصّل و معروف انباری حکایت از آن دارد که شخص محترمی در مجلسی عون‌الدین وزیر اظهار داشت که من به سال ۶۲۲ هجری از زادگاه خود همراه یک کاروان تجارتی به سرزمین بربر رفتیم و از آنجا سفر دریائی خود را آغاز کردیم. سرانجام به جزیره‌هائی رسیدیم که همسفران و حتی ناخدای کشتی برای نخستین بار به آن جزیره‌ها رسیده بودند. اسامی آن جزایر عبارت بود از: مبارکه، زاهره، صافیه، ظلوم و عناطیس که ساکنان آنها همگی از شیعیان بودند و بر آنها ۵ نفر از اولاد حضرت صاحب‌الزمان‌عجل‌الله تعالی‌فرجه به نام‌های طاهر، قاسم، ابراهیم، عبدالرحمن و هاشم حکومت می‌کردند. آنگاه بطور مفصّل از اخلاق و رفتار نیکوی آنها و از صفا و زیبائی بی‌نظیر آنجا سخن گفته است. پس از پایان یافتن سخنان وی، وزیر ناصبی از یکایک حاضران تعهدّ گرفته که این داستان را هرگز نقل نکنند، و آنها تا روزی که آن وزیر زنده بود آنرا مخفی نگه داشته‌اند.
این داستان در منابع فراوانی به تفصیل آمده است. از جمله:
۱- الصراط المستقیم تألیف زین‌الدین علی‌بن یوسف عاملی.
۲- السطان المفرج من اهل‌الایمان تألیف علی‌بن عبدالحمید نیلی.
۳- حدیقةالشیعه تألیف مقدس اردبیلی (ص۷۵۶- ۷۷۰).
۴- الانوارالنعانیه تألیف سید نعمة‌الله جزایری (ج۲، ص ۵۸- ۶۵).
۵- جنةالماوی تألیف مرحوم نوری طبرسی. ۲۰
۶- نجم الثاقب نوری (ص۲۱۷- ۲۲۸).
۷- العبقری‌الحسان تألیف نهاوندی (ج ۲، ص ۱۲۳- ۱۲۶).
و خلاصه آنرا مرحوم شیخ حرّ عاملی صاحب وسائل الشیعه در کتاب اثبات الهداة نقل کرده است. ۲۱
۹- جزیره خضراء: فضل بن یحیی نویسنده معروف قرن هفتم- به تاریخ ۱۱ شوال ۶۹۹ هجری- مشروح سرگذشت علی‌بن فاضل مازندرانی را در شهر حلّه از زبان شخص ایشان شنیده و آن را در کتابی بنام الجزیرة الخضراء گرد آورده است. تحقیق و تقضیل این رویداد را، پژوهشگر معاصر استاد علی‌اکبر مهدی‌پور در کتاب جزیره خضراء تبیین نموده است.

علایم حتمی ظهور

زمینه سازان ظهور

انقلاب حضرت مهدي عليه السلام همچون ديگر انقلاب ها، بدون مقدمه و زمينه سازي، به وجود نمي آيد؛ بلکه در آستانه ظهور، حرکت هايي شکل مي گيرد و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم مي آورد. اين سلسله قيام ها و انقلاب ها - که از سوي حق پويان صورت مي گيرد - بر اساس آنچه در بعضي از روايات آمده، زمينه را براي حرکت جهاني حضرت مهدي عليه السلام آماده مي کند. پيشگويي تحقّق اين نشانه ها، به تعبيرهاي گوناگوني در روايات آمده که به بعضي از آنها اشاره مي شود:

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

«گروهي از ناحيه مشرق، قد بر مي افرازند و زمينه حکومت مهدي عليه السلام را فراهم مي سازند». [1] .
در روايتي ديگر مي فرمايد:
«تَجِي ءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ المَشْرِقِ کَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِيْدِ فَمَنْ سَمِعَ بِهِمْ فَلْيَأتِهِمْ فَبايِعَهُمْ وَلَوْ حَبْواً عَلَي الثَّلْجِ» [2] ؛
«افرادي با بيرق هاي سياه از ناحيه مشرق مي آيند که دل هاي آنان مانند قطعه هاي فولاد، محکم است. پس هر کس قيام آنان را شنيد، براي بيعت به سوي آنان بشتابد؛ هر چند لازم باشد با سينه بر روي برف برود».

امام باقرعليه السلام مي فرمايد:

«کَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلي عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّي يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلي صاحِبِکُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّي لَوْ اَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسي لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ» [3] ؛
«گويي قومي را مي بينم که از شرق در طلب حق قيام کرده اند؛ ولي بدانان نمي دهند و باز مطالبه مي کنند، اما بدان ها نمي دهند. پس چون چنين مي بينند، شمشيرهاي خود را بر دوش مي گيرند. در آن هنگام آنچه را مي خواهند به آنان مي دهند؛ ولي نمي پذيرند تا اينکه پيروز مي شوند و آن را جز به صاحب الامرعليه السلام تسليم نمي کنند. کشتگان آنان شهيدند. اگر من آنان را درک کنم، جانم را براي صاحب الامر مي گذارم». [4] .
در اين روايات به روشني از برپايي قيام ها و انقلاب هايي در آستانه ظهور حضرت مهدي عليه السلام خبر داده شده است. افزون بر اينها، روايات فراوان ديگري نيز بر اين نکته اتفاق دارند که پيش از ظهور حضرت مهدي عليه السلام، حکومتي به رهبري يکي از صالحان - که گمان مي رود از فرزندان، پيامبر هم باشد - در ناحيه مشرق تشکيل مي گردد و زمينه ظهور را مهيا مي سازد. اين حکومت، تا ظاهر شدن مهدي عليه السلام و تسليم آن به حضرت ايشان، ادامه مي يابد.
بر همين اساس، برخي تشکيل دولت شيعي مذهب صفويه را - که پس از قرن ها استيلاي حاکمان مستبد و متعصب عامي مذهب، روي کار آمد - همان دولتي دانسته اند که در روايات از جمله زمينه سازان حکومت مهدي عليه السلام به شمار آمده است. در زمان ما نيز، برخي با استناد به ويژگي هايي که در روايات آمده، انقلاب اسلامي ايران را - که در سال 1357 ه .ش به رهبري امام خميني رحمه الله به پيروزي رسيد - همان دولتي دانسته اند که زمينه را براي ظهور و قيام مهدي عليه السلام آماده مي کند و ان شاء اللّه تا ظهور آن حضرت ادامه مي يابد. [5] .
بر اساس اين ديدگاه بسياري از نشانه ها که در روايات آمده بر انقلاب اسلامي ايران تطبيق مي کند؛ به ويژه در برخي روايات به رهبري قيام که سيدي از اولاد پيغمبر است و از قم قيام مي کند و ياران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند» اشاره شده است که همگي آنها به انقلاب اسلامي صدق مي کند.
در هر صورت، گرچه قراين فراواني اين احتمال را قوّت مي بخشد؛ ولي دليل قطعي و صحيحي در دست نيست که ثابت کند منظور از حکومت زمينه ساز - که ائمه عليهم السلام از آن خبر داده اند - انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني رحمه الله است.
البته اين، نخستين باري نيست که علماي شيعه، چنين احتمالي را مطرح ساخته اند. پيش از اين نيز، هرگاه حرکت و انقلابي از ناحيه شرق - به ويژه منطقه خراسان صورت مي گرفت - اين احتمال قوّت مي گرفت. البته هيچ يک از آن حرکت ها به اندازه انقلاب اسلامي، زمينه ساز انقلاب مهدي عليه السلام نبوده اند؛ بلکه اصلاً مقايسه آنها با انقلاب اسلامي باطل است. از اين رو احتمال اينکه مراد از «دولت زمينه ساز» از جمله انقلاب اسلامي ايران باشد و تا ظهور حضرت مهدي عليه السلام تداوم يابد، بسيار است.
در هر حال با توجه به روايات بسياري که در اين بخش رسيده، در دوره غيبت و در آستانه ظهور مهدي عليه السلام، دولت هايي به حمايت از حق روي کار مي آيند و انقلاب هايي به حمايت از آن شکل مي گيرند و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم مي سازند و اين از نشانه هاي ظهور است. [6] .
آنچه ذکر شد زمينه سازي و زمينه سازان به طور خاصّ بود؛ ولي از روايات استفاده مي شود علاوه بر موارد فوق، تمامي منتظران به نوعي زمينه ساز ظهور محسوب مي شوند.

ويژگي هاي زمينه سازان ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف):

شناخت پروردگار

خداوند متعال فلسفه اساسي آفرينش انسان ها را عبادت و بندگي معرفي فرموده است. آنجا که مي فرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الجِّنَ والاِنسَ اِلاّ لِيَعبُدُونَ» [7] ؛ «جن و انس را جز براي اينکه عبادت کنند خلق نکردم». اين مهم زماني حاصل مي گردد که شناخت نسبت به آن ذات مقدس فراهم آيد، پس از شناخت خداوند است که راه رشد، هموار و موانع بر طرف مي شود. زمينه سازان ظهور و ياران امام مهدي عليه السلام، از جمله کساني اند که خداوند را آن گونه که شايسته است مي شناسند. حضرت علي عليه السلام اين شناخت والاي خداوند را در ايشان اين گونه وصف فرموده است: «رِجالٌ مُؤمِنُونَ عَرِفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُالمَهْدِيِّ فِي آخِرِ الزَّمانِ» [8] .؛ «مرداني مؤمن که خدا را چنان که شايسته است شناخته اند و آنان، ياران مهدي عليه السلام در آخرالزمانند». امام صادق عليه السلام قلب هاي آنان را بسان پولاد دانسته، مي فرمايد: «رِجالٌ کَاَنَّ قُلُوبَهُم زُبُرُ الحَدِيدِ لايَشُوبُها شَکٌ فِي ذاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ...» [9] ؛ «آنان مرداني اند که دل هاي شان گويا پاره هاي آهن است. هيچ ترديدي نسبت به خداوند قلب هايشان را نيالايد و قلب هايشان از سنگ استوارتر است».

شناخت امام زمان

يکي ديگر از برجسته ترين ويژگي هاي زمينه سازان ظهور، شناخت حضرت مهدي عليه السلام است. البته شناخت امام در هر زمان بر پيروان لازم و ضروري است؛ ولي آنچه شناخت رهبر آخرين را از اهميتي دو چندان برخوردار مي سازد، شرايط ويژه او است. ولادت پنهان، زيست پنهان، امتحانات سخت و دشوار، و... برخي از اين ويژگي ها است. زمينه سازان - که همان ياران حضرت مهدي عليه السلام هنگام ظهور هستند - امام خويش را به بهترين وجه مي شناسند و اين شناخت آگاهانه در تمامي وجودشان رسوخ کرده است. بنابراين زمينه سازي براي ظهور آن حضرت، بدون شناخت آن بزرگوار امکان پذير نخواهد بود.
در روايات فراواني بيان شده است «... مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَعرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِيتَةً جَاهِليَّةً» [10] ؛
«هر که بميرد و امام زمان خويش را نشناسد به مرگ جاهلي خواهد مرد».

امام صادق عليه السلام فرمود:

«...اِعرِفْ اِمامَکَ فَاِذا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرُّکَ؛ تَقَدَّمَ هَذا الامرُ اَمْ تَأَخَّرَ... فَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ کانَ کَمَنْ هُوَ فِي فُسْطاطِ القائِمِ» [11] ؛
«امام زمان خويش را بشناس، پس وقتي او را شناختي پيش افتادن و يا تأخير اين امر [ظهور] آسيبي به تو نخواهد رساند... پس هر آن کس که امام خويش را شناخت، مانند کسي است که در خيمه قائم عليه السلام باشد».
حضرت مهدي عليه السلام هر چند در پس پرده غيبت است؛ ولي هرگز جمال وجودش براي انسان هاي مهدي باور و مهدي ياور پنهان نبوده است. اگر معرفت به آن حضرت نباشد، ديدن ظاهري ايشان نيز سودي در بر نخواهد داشت، چنان که کساني بودند که همواره جمال دلنشين پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام را زيارت مي کردند؛ ولي بهره معرفتي چنداني از آن اسوه هاي آفرينش نبردند. امام صادق عليه السلام فرمود: «وَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ ثُمَّ ماتَ قَبْلَ اَنْ يَقُوْمَ صاحِبُ هَذا الاَمرِ کانَ بِمَنزِلَةِ مَنْ کانَ قاعِداً فِي عَسْکَرِهِ لا بَل بِمَنزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوائِهِ» [12] ؛
«هر آن کس که امامش را شناخت و قبل از قيام صاحب اين امر از دنيا رفت، بسان کسي است که در سپاه آن حضرت خدمت گزاري خواهد کرد؛ نه، بلکه مانند کسي است که زير پرچم آن حضرت است».
امام صادق عليه السلام با تأکيد، شيعيان را به شناخت خداوند، پيامبر و حجّت هاي الهي فرا خوانده، از جمله دعاهاي دوران غيبت را اين گونه توصيه فرموده است: «اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَم تُعَرِّفْني نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيَّکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني». [13] .
اين دعا علاوه بر امام صادق عليه السلام از نواب اربعه نيز نقل شده که احتمال دارد ايشان از خود حضرت مهدي عليه السلام نقل کرده باشند. [14] .

اطاعت محض از خداوند و اولياي او

کسي که به دنبال زمينه سازي براي ظهور حضرت مهدي عليه السلام است، پس از شناخت خداوند و امام زمان عليه السلام و اعتقاد به آنان، بايد اين شناخت و اعتقاد را عملي کرده و تبلور حقيقي آن را در اطاعت محض از آن انوار پاک ظاهر سازد.
همسو کردن رفتارها، نيت ها و جهت گيري ها، طبق خواست رهبر الهي، از مهم ترين ويژگي هاي رهروان راستين است و اين صفت به خوبي در ياران امام مهدي عليه السلام وجود دارد.
گفتني است اگر کسي در مرحله شناخت، در حد ممکن معرفت کسب نمود، در مرحله اطاعت دچار ترديد نخواهد شد؛ حال آنکه اگر کسي در آن مرحله دچار ترديد و يا نقصان معرفتي شد، در مرحله اطاعت هرگز پيرو خوبي نخواهد بود.
امروزه نيز حضرت مهدي عليه السلام در پس پرده غيبت است، اما اراده و فرمانش را بايد گردن نهاد؛ چرا که اگر کسي اکنون از دستورات آن حضرت اطاعت کرد، در زمان ظهور نيز چنين خواهد بود.

رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله در اين باره فرمود:

«طوُبي لِمَنْ اَدرَکَ قائِمَ اَهلِ بَيْتي وَ هُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيامِهِ يَتَولّي وَليَّهُ وَيَتَبرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَيَتَوَليَّ الاَئِمَّةَ الهادِيَةَ مِنْ قَبْلِهِ اوُلئِک رُفَقائي وَ ذَوُو وُدّي وَ مَوَدَّتي وَاَکْرَمُ اُمَّتي عَلَيَّ» [15]
؛ «خوشا به حال کسي که، قائم اهل بيت مرا درک کند؛ حال آنکه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد. با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و با رهبران و پيشوايان هدايتگر پيش از او نيز دوست باشد. اينان همنشين و دوستان من و گرامي ترين امت من در نزد من هستند».

احترام خالصانه

از آنجايي که امام عليه السلام حقّي بزرگ بر گردن پيروان خود دارد، خداوند متعال احترام او را بر مردمان لازم فرموده است. از اين رو هر آن چه مايه بزرگداشت او مي شود، از سوي ياران آن حضرت انجام مي گيرد، ايشان اين روحيه را در زمان غيبت در خود ايجاد نموده اند تا در زمان ظهور نيز همواره در تمامي امور، احترام و پيروي از آن حضرت را پاس دارند.
ائمه معصومين عليهم السلام، هرگز از اين مهم غفلت نکرده، عظمت شأن آخرين معصوم عليه السلام، ايشان را به تکريم و احترامي مثال زدني وا داشته است.
وقتي «دعبل خزاعي» قصيده اي زيبا براي امام علي بن موسي الرضاعليه السلام خواند - که در ابياتي از آن به حضرت مهدي عليه السلام اشاره شده بود - حضرتش به احترام ذکر نام مقدس ولي عصرعليه السلام متواضعانه برخاست، دست بر سر نهاد و براي فرج قائم آل محمدصلي الله عليه وآله دعا فرمود. [16] .
از امام صادق عليه السلام سؤال شد: «چرا به هنگام شنيدن نام «قائم» لازم است بر خيزيم!» آن حضرت فرمود: «حضرت مهدي عليه السلام ، غيبت طولاني دارد و اين لقب يادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است و لذا آن حضرت از شدت محبت و مرحمتي که به دوستانش دارد به هر کس که حضرتش را به اين لقب ياد کند، نگاه محبت آميز مي کند. از تجليل و تعظيم آن حضرت است که هر بنده خاضعي در مقابل صاحب عصر خود - هنگامي که مولاي بزرگوارش به سوي او بنگرد - از جاي برخيزد. پس بايد بر خيزد و تعجيل در فرج مولايش را از خداوند مسئلت نمايد». [17] .
علاوه بر حکمت ياد شده، آمادگي افراد در هر آن، براي قيام و مبارزه و جهاد در راه تحکيم عدالت اجتماعي، و حفظ حقوق انسان ها واجد اهميتي بسزا است.
انسان منتظر - که زمينه ساز ظهور در عصر غيبت است - بايد همواره داراي چنين هدفي باشد و در راه تحقق آن، به گونه هاي مختلف بکوشد و تا آنجا اين آمادگي را حفظ کند و ابراز دارد، که هرگاه نام پيشواي قيام (قائم) ذکر مي شود، به پا خيزد و آمادگي همه جانبه خويش را نشان دهد و اين آمادگي را هميشه به خود و ديگران تلقين و تحکيم کند. [18] .

انتظار راستين

انتظار راستين - که اساس شخصيت زمينه سازان ظهور را شکل مي دهد - پيشينه اي بس دراز و طولاني در تاريخ شيعه دارد. آخرين فرستاده الهي بانگ بر آورده و انسان ها را به روزگاري سراسر نور نويد داده و فرموده است: «لا تَذهَبُ الدُّنيا حَتَّي يَلِيَ اُمَّتي رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتي يُقالُ لَهُ المَهْدِيُّ» [19] ؛ «دنيا به پايان نرسد مگر اينکه امت مرا مردي از اهل بيت من رهبري کند که به او مهدي گفته مي شود».
اکنون قرن ها از آن بانک ملکوتي مي گذرد؛ ولي همچنان طنين دلنشين و اميدبخش آن در گوش انسان ها است. اين بشارت بزرگ، زندگي مردمان را در عصر بلند انتظار با تاريخي روشن از نمودها و جلوه هاي فکري و علمي، روزبه روز به آن دروازه روشنايي نزديک تر مي سازد.
آنچه در اين رهيافت از ارزشي بس بلند برخوردار است، زمينه سازي براي ايجاد آن حکومت موعود است؛ اگرچه زمان بر پايي آن از اسرار الهي و تنها در حيطه اراده خداوند است.

امام صادق عليه السلام اين معنا را چنين بيان فرموده است:

«مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَکُونَ مِنْ اَصْحابِ القائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَلْيَعمَلْ بِالوَرَعِ وَمحاسِنِ الاَخْلاقِ وَهُوَ مُنتَظِرٌ فَاِن ماتَ وَقامَ القائِمُ بَعْدُ کانَ لَهُ مِنَ الاَجْرِ مِثْلُ اَجْرِ مَنْ اَدرَکَهُ فَجِدُّوا وانْتَظِرُوا هَنيئاً لَکُمْ اَيَّتُهَا العِصابَةُ المَرْحُومَةُ»؛ [20]
«هر کس که خوشحال مي شود که از ياران قائم عليه السلام باشد، بايد منتظر باشد و با پرهيزگاري و اخلاق نيکو عمل نمايد و با چنين حالتي منتظر باشد که هرگاه بميرد و پس از مردنش قائم عليه السلام به پا خيزد، پاداش او همچون کسي خواهد بود که دوران حکومت آن حضرت را درک کرده باشد. پس بکوشيد و منتظر باشيد. گوارايتان باد اي گروه رحمت شده!»

آمادگي براي خدمت به حضرت مهدي

آنان که وجودشان سرشار از عشق خداوند و اولياي او است، اگر عصر ظهور را درک کنند، بزرگ ترين افتخارشان خدمت به ساحت بلند مهدي آل محمدصلي الله عليه وآله خواهد بود. شايد باور کردن اين سخن بسي مشکل نمايد که رئيس مذهب شيعه حضرت صادق عليه السلام، آن گاه که نام آخرين ذخيره الهي نزدش برده مي شد، با حسرتي بر آمده از عمق جان و آرزويي بي مانند آهي از نهاد بر مي آورد و مي فرمود: «لَوْ اَدْرَکْتُهُ لَخَدِمْتُهُ اَيّامَ حَياتي؛ [21] اگر او را درک کنم تمام روزهاي زندگي ام خدمتگزار او خواهم بود». هر کس بخواهد در آن روزگار خدمت حضرتش نصيب گردد، بايد هم اکنون در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه کارهاي خود قرار دهد.

خودسازي و ديگرسازي

يکي ديگر از ويژگي هاي ياران امام مهدي عليه السلام در عصر غيبت، خودسازي و مواظبت بر رفتار خويش است که در پي آن، جامعه و ديگران نيز به اين جهت متمايل خواهند شد. شکي نيست که دينداري در عصر غيبت حضرت مهدي عليه السلام، از هر زماني ديگر بسي مشکل تر و طاقت فرساتر است.

امام صادق عليه السلام سختي اين دوران را اين گونه تصوير کرده است:

«صاحب اين امر، غيبتي دارد که در آن هر کس از دين خود دست بر ندارد، همانند کسي است که با کشيدن دست خود به ساقه قتاد [که بوته اي تيغ دار است] خارهاي آن را بسترد! پس کدام يک از شما با دست خود تيغ هاي قتاد را نگه مي دارد؟
سپس آن حضرت مدتي سر به زير افکند و فرمود: صاحب اين امر داراي غيبتي است؛ پس بنده خدا بايد پرهيزگاري و تقوا پيشه کند و به دين خود تمسک جويد». [22] .
اگرچه آزمايش هاي ديني براي همه ايمان آورندگان در همه زمان ها، قانون الهي است؛ اما در عصر غيبت تمامي عوامل دست به دست هم داده اين آزمايش را به اوج خود مي رساند. در اين دوران است که نگهداشت دين، بسيار دشوار است و بيشتر مردم به انگيزه هاي گوناگون، ايمان خويش رادرزندگي ازدست مي دهند.
گسترش زمينه هاي ناباوري، افزايش انگيزه هاي انحراف و گريز از دين و ستيزه جويي هاي دشمنان با دينداران و دينداري، از مهم ترين عوامل اين آزمايش است.
آنان که دراين گرداب هاي ترسناک، دين خود را حفظ کنند، از شأن و رتبه اي بس رفيع برخوردار خواهند بود. [23] .
انسان در اين دوران - بر خلاف دوران عصر پيامبرصلي الله عليه وآله و ديگر معصومان عليهم السلام - از تمامي دريافت هاي حسي نسبت به پيامبر و امامان عليهم السلام دور است و تنها بر اساس درک عقلي و تاريخي، پيامبرصلي الله عليه وآله و پيشوايان معصوم را مي شناسد و به رسالت و امامت ايشان ايمان مي آورد.

امام سجّادعليه السلام در اين باره مي فرمايد:

«اي ابا خالد! مردم در زمان غيبت آن امام - که به امامت او معتقدند و منتظر ظهور او هستند - از مردم هر زماني برترند؛ زيرا خداي متعال عقل و فهم و معرفتي به آنان عطا فرموده که غيبت نزد آنان، به منزله مشاهده است و آنان در آن زمان، به مانند مجاهدان پيش روي رسول خداصلي الله عليه وآله - که با شمشير به جهاد برخاستند - قرار داده است. آنان مخلصان حقيقي و شيعيان راستين و داعيان به دين خداي متعال در نهان و آشکارند». [24] .
موفقيت در اين آزمايش، نيازمند بينشي است که انسان ديندار در پرتو آن، بتوانددربرابرتحريف ها،شبهه ها و ترديدها رويکرد ديني خود را حفظ کند و با هيچ يک ازعوامل انحراف، خلوص و دينداري را در فکر و عمل از دست ندهد.
اگر چنين شد مصداق اين فرمايش رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله خواهد بود که فرمود: «به زودي پس از شما، کساني مي آيند که يک تن از آنان پاداش پنجاه تن از شما را دارد. گفتند: اي رسول خدا! ما در جنگ بدر و احد و حنين در رکاب شما جهاد کرديم و درباره ما آيه قرآن نازل شده است؟!

پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمود:

اگر آنچه از آزارها و رنج ها که بر آنان مي رسد، بر شما آيد، بسان آنان، شکيبايي نخواهيد داشت». [25] .
پايداري بر دين در روزگار غيبت، به تحمل سختي ها، محروميت ها و تنگناهاي مادي خلاصه نمي شود؛ بلکه تحمّل فشارهاي سخت روحي و معنوي نيز، بر آنها افزوده مي گردد و چنانچه دينداري با صبر و شکيبايي درست و آگاهانه توأم نباشد، به تدريج نااميدي به مردم روي مي آورد و باور را از روح و فکر آنان بر مي دارد.

علایم حتمی ظهور

یاران و لشکریان حضرت مهدی

اصحاب امام مهدی(عج)، همراهان و یاران امام دوازدهم شیعیان در زمان ظهور که بنابر روایات، امام (ع) را در قیام و تشکیل حکومت جهانی یاری می کنند. ویژگی اصحاب

امام صادق(ع):

«گویی می بینم قائم(ع) و اصحابش را در نجف (در کنار کوفه)... آنان شیران روز و نیایشگران شب اند که دل هایشان مانند پاره های آهن محکم و استوار است و به هر کدامشان نیروی چهل مرد داده شده است...». مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۲، ص۳۸۶.
در بیشتر روایات، شمار یاران امام مهدی(عج) ۳۱۳ نفر بیان شده و آمده است که آنان ناگهانی و معجزه آسا از دور و نزدیک در یک شب یا صبح گاه در مکه معظمه گرد می آیند و به او می پیوندند. از جمله ایشان، حضرت مسیح(ع) و برخی از اصحاب پیامبر(ص) و ائمه(ع) همچون سلمان فارسی و مالک اشتر نخعی است. زنان نیز در میان یاران امام دوازدهم حضور دارند.
در نگاه اول به نظر می رسد روایاتی که تعداد اصحاب را مختلف بیان کرده اند، با هم تعارض و تقابل دارند؛ اما با توجه به قرینه های موجود می توان روایاتِ عدد ۳۱۳ را درباره اصحاب و یاران ویژه امام دوازدهم، در مرحله آغازین قیام دانست؛ آنانی که هسته اصلی قیام را تشکیل می دهند و در روایات از آنان با عنوان پرچمداران و فرماندهان لشکر مهدی (عج)[۱] و نیز فرمانروایان و حاکمانِ روی زمین یاد شده است که امام (ع) با آنان شرق و غرب جهان را فتح می کند: «‌انّهم حکام الأرض وعماله علیها وبهم یفتح شرق الأرض وغربها‌» .[۲] این ۳۱۳ نفر، هم افراد اولیه قیام اند و هم کارگزاران اصلی حکومت جهانی و زمامداران زمین. اما برخی روایات، تعداد اصحاب و یاوران مهدی(عج) را بیش از ۳۱۳ نفر ذکر کرده اند. این دسته روایات بعضاً عدد ده هزار را آورده اند؛ از جمله

امام صادق(ع) می فرماید:

«مهدی ظهور نمی کند، مگر اینکه حلقه کامل گردد. ایشان در پاسخ به این سؤال که آنان چند نفرند، می فرماید: ده هزار نفر.»[۳] همچنین ابوبصیر نقل می کند: «مردی از اهالی کوفه از امام صادق(ع) پرسید آنان چند نفرند؟ مردم می گویند همراهان مهدی به تعداد اصحاب بدر ۳۱۳ نفرند؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: مهدی ظهور نمی کند، مگر با نیروی قدرتمندی که تعداد آنان کمتر از ده هزار رزمنده نخواهند بود.»[۴] برخی دیگر از روایات، تعداد اصحاب مهدی (عج) در هنگام ظهور را دست کم دوازده هزار و حداکثر پانزده هزار نفر ذکر کرده اند؛[۵ حتی در بعضی روایات عدد یکصد هزار نفر نیز نقل شده است.[۶]

تعداد اصحاب امام مهدی (عج)

در روایات، تعداد اصحاب امام مهدی (عج)، مختلف ذکر شده است. بیشتر روایات تعداد اصحاب و یاران امام مهدی (عج) را ۳۱۳ نفر، به اندازه اصحاب پیامبر (ص) در جنگ بدر، بیان کرده اند.[7]
اما روایاتی که تعداد را بیشتر از ۳۱۳ بیان کرده اند، بیان کننده تعداد مجموع نیروها و یاورانی است که به این جمع می پیوندند و تحت فرماندهی آنان قرار می گیرند. شاهد این مطلب دو روایتی است که از امام صادق(ع) رسیده است: در روایت نخست، امام (ع) می فرماید: «آنان (اصحاب مهدی) ۳۱۳ نفرند و هر یک خود را در میان سیصد نفر می بینند.»[۸] ظاهر روایت این است که هر کدام از این ۳۱۳ تن، فرماندهی جمعی را به عهده می گیرند.
در روایت دوم آمده است: «هنگامی که خداوند به حضرت قائم(عج) اجازه قیام دهد، ۳۱۳ تن با او بیعت می کنند و امام زمان (ع) در مکه توقف می کند تا تعداد یارانش به ده هزار نفر برسد، آن گاه به سوی مدینه حرکت می کند.»[۹]

بیعت با امام(عج)

امام مهدی (عج) از یارانش می خواهد بر سر شرایطی که اعلام می کند، پیمان وفاداری ببندند. از جمله شرایطی که برای بیعت امام مهدی(عج) با یارانش نقل شده، پای مردی در میدان رزم، تحمل سختی ها و مشکلات، امر به معروف و نهی از منکر و دوری از حرام و کارهای منکر نظیر دزدی، زراندوزی، احتکار، رباخواری، تخریب مساجد، شهادت ناحق، نوشیدن شراب، تجمل گرایی، تحقیر مؤمنان، تعقیب افراد فراری، خونریزی ناحق، انفاق به منافقان و کافران و انجام عمل نامشروع است. اصحاب نیز این پیمان را می پذیرند.[۱۰]

مشخصات اصحاب

در برخی از روایات، نام و ملیت اصحاب نیز ذکر شده و از شهرهایی چون کوفه، بصره، مدائن، هرات، حران، قلزوم، خیبر، طرابلس، بیروت و بسیاری از شهرهای ایران، مثل اهواز، همدان، ری، طالقان، قم، نیشابور، کرمان، قزوین، طوس و... نام برده شده است.[۱۱] «‌اصحاب مهدی (عج) همگی جوان اند، مگر تعداد اندکی، مانند سرمه در چشم یا نمک در غذا».[۱۲] آنان به شیران روز و نیایشگرانِ شب زنده دار که دل هایشان مانند پاره های آهن محکم و استوار است، توصیف شده اند؛[۱۳] مردانی که جز شهادت، آرزوی دیگر ندارند و در برابر رهبر و مولای خویش سخت مطیع و فرمان بردارند. ابهت و رعب افکنی این جنگجویانِ مصمم و فولادین، دشمنان را زمین گیر می کند.[۱۴] ایشان در راه انجام مأموریت، بسیار قاطع و نترس اند و از هیچ خطری هراس به دل راه نمی دهند.[۱۵]

تعداد زنان در میان اصحاب

در میان اصحاب مهدی (عج) زنان نیز حضور دارند. درباره تعداد آنان، روایات متفاوتی آمده است. طبق روایت مفضل بن عمر از امام صادق(ع)، همراه قائم (عج) ۱۳ نفر زن حضور دارند که زخمی ها را مداوا و بیماران را پرستاری می کنند.[۱۶] در برخی روایات، اسامی ۹ نفر و در برخی دیگر تعدادشان پنجاه نفر[۱۷] و در برخی دیگر نیز عدد بیشتری بیان شده است.[۱۸] روایاتی که تعداد را بیش از ۱۳ نفر بیان کرده اند، ظاهراً درباره زنانی است که پس از قیام با امام (ع) همراه می شوند.

حضور پیشینیان

از جمله کسانى که در زمان ظهور در جمع اصحاب و لشکریان امام مهدی(عج) قرار مى گیرند، عده اى از مؤمنان شایسته و برجسته اى اند که پیش تر از دنیا رفته اند. خداوند آنان را دوباره زنده مى کند و آنان به سپاه مهدى (عج) ملحق مى شوند. این اشخاص که بعضاً نامشان در روایات آمده، برخی جزو امت های پیشین اند، مانند: یوشع وصی موسی(ع)، مؤمن آل فرعون و اصحاب کهف[۱۹] و برخی دیگر جزو پیشگامان و برجستگان عصر پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم اند، نظیر سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مالک اشتر نخعی،[۲۰] جبیر الخابور،[۲۱] اسماعیل فرزند امام صادق(ع)،[۲۲] عبداللّه بن شریک عامری،[۲۳] مفضل بن عمر[۲۴] و... .

بازگشت حضرت مسیح(ع)

با ظهور امام مهدی (عج)، حضرت مسیح(ع) نیز از آسمان فرود می آید و به امام (عج) می گوید: من به عنوان وزیر فرستاده شده ام، نه امیر و فرمانروا.»[۲۵] امام مهدی (عج) وی را عهده دار فرماندهی عملیات تهاجمی علیه لشکریان دجال می کند.[۲۶]
در روایات، از حضرت عیسی(ع) به دلیل نقش کلیدی ایشان در میان اصحاب و کارگزاران امام مهدی (عج)، با عناوین «‌وزیر» و «‌جانشین‌» یاد شده است.[۲۷] همچنین از برخی دیگر از یاران شاخص امام مهدی (عج) نظیر شعیب بن صالح، با عنوان «‌پرچمدار سپاه مهدی (عج)‌» یاد شده است.[۲۸]

حضور معجزه آسا

بر اساس روایات، یاران حضرت مهدی(عج) به طور ناگهانی و معجزه آسا از مسافت های دور و نزدیک در یک شب یا صبح گاه در مکه معظمه گرد می آیند و به وی می پیوندند. امیرمؤمنان(ع) در مورد نحوه فراخوانی و پیوستن یاران مهدی(عج)، از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند: خداوند یاوران مهدی را در کمتر از چشم به هم زدن از مشرق و مغرب زمین در کنار کعبه گرد می آورد.[۲۹] امام باقر(ع) نیز در این مورد می فرماید: «یاران مهدی با طی الارض به سوی او می شتابند و در مکه با او بیعت می کنند.»[۳۰]

تشکیل حکومت جهانی

حضرت مهدی (عج) با چنین اصحاب و یارانی، جهان را فتح و اسلام را در سراسر زمین حکمفرما می کند. امام باقر (ع) می فرماید: :::«گویا یاران مهدی (عج) را می بینم که سراسر زمین و آسمان را احاطه کرده اند و هیچ چیزی در جهان نیست که فرمانبردار و تسلیم محض آنان نباشد. آنان به قدری محبوبیت دارند که حتی درندگان و پرندگان نیز در پی جلب خشنودی آنان اند. قطعه ای از زمین، از اینکه یکی از یاران مهدی (عج) بر آن گام نهاده است، بر قطعه دیگر فخر و مباهات می کند.»[۳۱]

علایم حتمی ظهور

فرجام ابلیس و وقت المعلوم


درباره اینکه مرگ ابلیس (وقت المعلوم در آیه ۸۰ و ۸۱ سوره ص: قَالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنظَرِینَ إِلَیٰ یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ) چه زمانی و چگونه خواهد بود روایات مختلفی وجود دارد که سندهای محکمی ندارند. در برخی امام زمان(عج) او را به هنگام ظهور گردن می زند،[1]

امام صادق(ع) می فرمایند:

«روزی که قائم ما(ع) ظهور کند، موهای پیشانی او (ابلیس) را میگیرد و گردنش را میزند».
در حدیث دیگری زمان مرگ او بین نفخه اول و دوم صور اسرافیل بیان شده است،[2] و در نقل دیگری، ابلیس در زمان رجعت و به دست پیامبر(ص) کشته می شود.[3] علامه مجلسی پس از نقل احادیث مختلف معتقد است شیطان تا پیش از قیامت وجود دارد و مرگ او در نفخ صور صورت می گیرد.[4]
علامه طباطبایی می گوید ملازمه ای بین تکلیف انسان و وجود شیطان برای اغواگری او وجود ندارد و ممکن است جامعه انسانی صالح شود و با وجود شیطان، مردم جز خدا کسی را نپرستند.[5]
خداوند در همان گفت و گوی آغازین، جایگاه نهایی ابلیس و پیروانش را فرو افتادن در دوزخ خشم الهی اعلام فرمود: «قَالَ فَالحقُّ وَالحَقَّ أَقولُ لَاَملأنَّ جَهنّمَ مِنکَ و مِمَّن تَبِعَکَ مِنهُم أَجمعین» (ص،۸۴و ۸۵) و جهنّم را سزای آنان دانست: «قالَ اذهَبْ فمَن تَبِعکَ مِنهُم فَإِنَّ جَهنَّم جَزاؤُکُم جَزاءً مَوفوراً.» (اسراء،۶۳) براساس آیات قرآن، در روز حشر، پس از داوری خداوند، ابلیس[6] با اعلام بیزاری از پیروان خویش، مسؤولیت انحراف های آنان را بر عهده خود ایشان دانسته، می گوید: همانا خداوند به شما وعده داد وعده ای راست؛ ولی من به شما وعده دادم؛ پس تخلّف کردم. مرا بر شما تسلّطی نبود، جز آن که شما را خواندم و شما اجابت کردید؛ پس مرا سرزنش نکنید و به ملامت خویشتن بپردازید. اکنون من فریادرس شما نیستم و شما نیز نمی توانید فریادرس من باشید.«و قالَ الشَّیطَنُ لَمّا قُضِی الأَمرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدکُم وَعدَالحَقِّ و وَعدتُّکُم فَأَخلَفتُکُم و مَا کَانَ لِی عَلیکُم مِن سُلطن إلاَّ أَن دَعوتُکُم فَاستَجبتُم لِی فَلاَتَلومونِی و لوموا أَنفسَکُم مَا أَنَا بِمُصرِخِکُم و مَا أَنتُم بِمُصرِخِی إِنِّی کَفرتُ بِمَا أَشرکتُمونِ مِن قَبلُ إِنَّ الظَّلِمینَ لَهُم عَذابٌ أَلیمٌ».[7] در پایان، همه آنان به فرجام خویش رسیده، به دوزخ افکنده می شوند:«فَکُبکِبوا فیهَا هُم وَالغَاوُونَ و جُنودُ إِبلیسَ أَجمَعونَ.»[8]

فرجام ابلیس

علت طولانی شدن غیبت امام زمان

انگیزه سازی

امام موسی کاظم (علیه السلام) در زمان خودشان، شیعیان را به مرور برای غیبت طولانیِ آخرین امام، آماده می نمودند؛ آنچنان که در احادیث آمده: عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیَانِکُمْ، لَا یُزِیلُکُمْ عَنْهَا أَحَدٌ یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَه‏.[1]

علی بن جعفر در نقلی از برادر بزرگوارشان موسی بن جعفر (علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که پنجمین فرزند از نسل (امام) هفتم مفقود و غایب شد، پس شما را به خدا مراقب دین خود باشید که مبادا کسی شما را از آن خارج سازد. ای فرزندم، به ناچار برای صاحب الأمر غیبتی خواهد بود، تا حدی که بعضی از مؤمنینِ به این امر (ولایت و تشیع)، از اعتقاد خود بازمی گردند. همانا این (غیبت) محنتی است که از ناحیه ی خدای عز و جل باعث آزمون خلایق خواهد بود.
از سویی دیگر، از زمان امام جواد (علیه السلام) به بعد، به مرور ارتباط مستقیم شیعیان با امامِ معصوم کاهش یافته و ارتباط میان ائمه (علیهم السلام) و محبان و پیروانشان بیشتر از طریق واسطه هایی که در شهرها و بلاد مختلف حضور داشتند، برقرار می شده است. به این ترتیب، جامعه ی شیعه کم کم با عدم دسترسیِ مستقیم به امام معصوم، خو گرفته و برای حل مشکلات دینی و فقهیِ خود، دست به دامان علما و نایبان امام در مناطق مختلف می شدند. نمونه ای از این ماجرا، در دیدار حماد رازی، با امام هادی (علیه السلام) آمده است:
أَبَا حَمَّادٍ الرَّازِیَ یَقُولُ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَسَأَلْتُهُ عَنْ أَشْیَاءَ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَأَجَابَنِی فِیهَا فَلَمَّا وَدَّعْتُهُ قَالَ لِی یَا حَمَّادُ إِذَا أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْ ءٌ مِنْ أَمْرِ دِینِکَ بِنَاحِیَتِکَ فَسَلْ عَنْهُ عَبْدَ الْعَظِیمِ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّ وَ أَقْرِأْهُ مِنِّی السَّلَامَ.[2]
حماد رازی می گوید: بر علی بن محمد (امام هادی علیه السلام) در شهر سامرا وارد شدم و از بعضی احکام حلال و حرام از ایشان پرسیدم و ایشان نیز پاسخِ آنها را به من داد. هنگامی که با ایشان وداع نمودم، به من فرمود: ای حماد، هر زمان که در موطن خودت (شهر ری) بودی و پرسش یا مشکلی در امر دینت برای تو حاصل شد، آن را از «عبد العظیم بن عبد الله حسنی» بپرس و سلام من را نیز به او برسان. تمام این آماده سازی ها و همچنین دوران 69 ساله ی غیبت صغری، به عنوان دورانی برای محیّا نمودن مؤمنین جهت غیبتی طولانی بوده است، تا در طولِ دوران غیبت و فتنه های زمان، دل های مؤمنین از توجه به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دور و منحرف نشده و آیین و مذهب حق دچار زوال نگردد.

اقناع اندیشه

در بررسی علل اصلیِ غیبت دوازدهمین امام معصوم (علیه السلام)، و خصوصاً فلسفه ی طولانی شدن غیبت آن حضرت، به موارد متعددی برخورد می کنیم که هر کدام سهمی در این امر دارند. شاید یکی از مهمترین و اصلی ترین علل غیبت آن حضرت را بتوان از زمان حمله به خانه ی امیر المؤمنین (علیه السلام) و فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) ریشه یابی نمود؛ زیرا اولین انحراف و اصلی ترین بدعت در اسلام، از همان روز شکل گرفته و در همان آزمون بود که بیشتر مسلمین از ایمان حقیقی سقوط کردند، آنچنان که از امام باقر (علیه السلام) منقول است: «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِیِ (صلی الله علیه و آله و سلم) إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ عَرَفُوا وَ لَحِقُوا بَعْدُ.»[3] (بعد از رحلت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همه ی مردم از دین برگشتند (و دست از ولایت کشیدند)، به استثناء سه نفر. مقداد بن أسود و أبوذر غفاری و سلمان فارسی؛ سپس مردم متوجه شده و پس از آن، به آنها ملحق شدند.) و از همان جا بود که مسلمانان، درمورد تعهدی که در مقابل خدا و رسول بر عهده داشتند، کوتاهی کرده و آن را به جا نیاوردند. چرا که قرآن کریم به مراتب فرموده: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»[4] اما عموم مسلمین، نه تنها عهدی که در روز غدیر با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و أمیر المؤمنین (علیه السلام) بسته بودند را فراموش کردند، بلکه رعایت احترام و حق خاندان پیامبر اکرم را نیز به جای نیاورده و با سکوت خود، اجازه دادند تا چنین بدعت و ستم بزرگی اتفاق بیفتد. و متأسفانه همین سستی و اهمال در امر دین از ناحیه ی عموم مسلمین و شیعیان باعث می گردد تا ائمه ی معصومین (علیهم السلام) یکی پس از دیگری مجبور به خانه نشینی شده و امکانی برای قیام و اصلاح جامعه نیابند. شاید با شنیدن کلام امام باقر (علیه السلام) با جابر جُعفی، این مطلب قدری واضح تر شود. عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: ... قُلْتُ یَا سَیِّدِی أَ لَیْسَ هَذَا الْأَمْرُ لَکُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَلِمَ قَعَدْتُمْ عَنْ حَقِّکُمْ وَ دَعْوَاکُمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ قَالَ فَمَا بَالُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ حَیْثُ لَمْ یَجِدْ نَاصِراً أَ وَ لَمْ تَسْمَعِ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ فِی قِصَّةِ لُوطٍ قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلى رُکْنٍ شَدِیدٍ وَ یَقُولُ فِی حِکَایَةٍ عَنْ نُوحٍ فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ وَ یَقُولُ فِی قِصَّةِ مُوسَى رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ فَإِذَا کَانَ النَّبِیُّ هَکَذَا فَالْوَصِیُّ أَعْذَرُ یَا جَابِرُ مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ إِذْ یُؤْتَى وَ لَا یَأْتِی.[5] جابر بن یزید جعفی می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: آقای من، آیا این امر (حکومت) از برای شما نمی باشد؟ فرمود: بله. گفتم: پس برای چه نشسته اید و از حق و ادعای خود دست کشیده اید، در حالی که خداوند متعال می فرماید: «و در راه خداوند جهاد کنید، آنگونه که سزاوار جهاد است. او شما را برگزیده.» امام فرمود: به همان علتی که أمیر المؤمنین از حقش دست کشید، زیرا یاور و کمک کاری نیافت و آیا کلام خداوند متعال را نشنیده ای که در ماجرای قوم لوط می گوید: «کاش در مقابل شما قدرتی داشتم و یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیارم بود.» و همچنین در نقل از حضرت نوح (علیه السلام) می فرماید: «نوح به درگاه پروردگار عرضه داشت: خدایا من مغلوب شدم، پس تو مرا یاری فرما.» و در ماجرای حضرت موسی (علیه السلام) می فرماید: «موسى گفت: خدایا، من جز بر خود و برادرم مالک و فرمانروا نیستم، پس تو میان ما و این قومِ فاسق جدایى انداز.» پس در جایی که انبیاء الهی اینگونه بوده اند، عذرِ وصیِ پیامبر پذیرفته تر است. ای جابر! امام به مانند کعبه می ماند، زیرا باید به نزد او بیایند (و گرد او جمع شوند) و او به سراغ مردم نمی رود. بنابراین، وظیفه ی مسلمین و خصوصاً شیعیان در باب ولایت، آن بوده که گرد امام خود حلقه زده و با اطاعت محض و واقعی از آن حضرت، و حفظ ایشان در تمام خطرات و پیروی از دستورات این بزرگواران در تمام برنامه های زندگی، امکان تشکیل حکومت عدل را برای آنان فراهم آورند. اما مردم در زمان نهضت امام حسین (علیه السلام) بد آزمونی پس دادند و از آن پس نیز تغییر عمده ای در جامعه ی اسلامی و میزان التزام عملی مردم به احکام الهی و ولایت معصومین ایجاد نشد؛ تا جایی که ظالمین و ستمگران عالَم، فرصت این را یافتند که امامان معصوم (علیهم السلام) را روز به روز در فشار و سختی بیشتری گذارده و در مدت زمان کوتاه تری به شهادت برسانند. نقل شده است که از آیت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه) نیز پرسیده شد: غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) تا کی ادامه دارد و چرا اینقدر طولانی شده است؟ آیت الله بهجت پاسخ دادند: «سبب غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) خود ما هستیم! و گر نه اگر ظاهر شود چه کسی او را می کُشد؟ آیا جن آن حضرت را می کُشد؟ یا قاتل او انسان است؟! ما از پیش امتحان خود را (با امامان معصوم) پس داده ایم که چگونه از امام تحفظ و یا اطاعت می کنیم، و یا اینکه او را به قتل می رسانیم! انحطاط و پستیِ انسان به قدری است که قوم حضرت صالح (علیه السلام)، ناقه ی صالح را با اینکه وسیله ی ارتزاق و نعمتِ آن ها بود، پِی کردند، آنچنان که قرآن کریم درباره ی آنها می فرماید: «لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ»[6] یعنی یک روز، آب سهم شما باشد و روز دیگر سهم آن شتر و روزی که او آب چاه را می خورد، در عوض به آنها شیر می داد! بنابراین همان گونه که ممکن است عقلاء، خزینه و انبار نعمت خود را نابود کنند، هم چنان که ناقه ی صالح را کشتند چون از کوه بیرون آمده بود، امکان دارد که ما انسان های عاقل! امام زمان را نیز که تمام خیرات از اوست و از ناقه ی صالح بالاتر و پرفیض تر است، برای اغراض شخصیه ی خود به قتل برسانیم!»[7]

مؤید این کلام، حدیثی از امام صادق (علیه السلام) است که می فرماید:

یَا زُرَارَةُ لَا بُدَّ لِلْقَائِمِ مِنْ غَیْبَةٍ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ.[8] ای زراره، به ناچار (امام) قائم از ما دارای غیبتی خواهد بود. گفتم: از برای چه؟ فرمودند: بر جان خود می ترسد، و با دستشان به شکم خود اشاره کردند. (به معنای ترس از قتل.) با نگاه به احادیث، علل و حکمت های دیگری نیز می توان برای این غیبت طولانی یافت نمود که در اینجا به اختصار، به برخی از آنها اشاره می کنیم.

فرار از بیعت با ستمگران

بر طبق بسیاری از روایات، یکی از علت های غیبت بقیة الله الأعظم و مخفی شدن ایشان از نظرها قبل از محقق شدن شرایط قیام، اجتناب از بیعت با هر یک از حاکمان ستمگر در سراسر جهان است، تا هنگامی که ایشان قیام می فرماید، بیعت احدی در گردنش نبوده و در نتیجه وامدار کسی نباشد. عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ کَأَنِّی بِالشِّیعَةِ عِنْدَ فِقْدَانِهِمُ الثَّالِثَ مِنْ وُلْدِی یَطْلُبُونَ الْمَرْعَى فَلَا یَجِدُونَهُ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَلِکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ إِمَامَهُمْ یَغِیبُ عَنْهُمْ فَقُلْتُ وَ لِمَ قَالَ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا قَامَ بِالسَّیْفِ.[9] فضّال از امام رضا (علیه السلام) نقل می کند که ایشان می فرمایند: گویی شیعیان را می بینم که به هنگام از دست رفتن سومین فرزند از نسل من، به دنبال امام (بعدی) می گردند ولی او را نمی یابند. گفتم: چرا او را نمی یابند، ای فرزند رسول خدا؟ فرمودند: زیرا امامشان از آنها غایب می گردد. گفتم: برای چه؟ فرمودند: برای آنکه وقتی با شمشیر قیام می کند، بیعت أحدی بر عهده اش نباشد.

اجرای سنت پیامبران پیشین

یکی از علل ذکر شده در روایات، آن است که سنت خداوند در برخی از پیامبران بر آن بوده که با غیبت و عدم حضور موقتِ آن پیامبر در میان امّت، مردم را امتحان کرده و ایمان آنها را می آزماید. همانگونه که در ماجرای غیبت چهل روزه ی حضرت موسی (علیه السلام) از قوم بنی اسرائیل و گمراه شدن آنان به واسطه گوساله سامری، یا غیبت بیست ساله حضرت ادریس (علیه السلام) از قوم خود دیده می شود. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ إِنَّ لِلْقَائِمِ (علیه السلام) مِنَّا غَیْبَةً یَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ یُجْرِیَ فِیهِ سُنَنَ الْأَنْبِیَاءِ (علیهم السلام) فِی غَیْبَاتِهِمْ.[10] حنان بن سدیر به نقل از امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: همانا برای قائم از ما اهل بیت، غیبتی است که دوره اش طولانی می شود. به ایشان گفتم: چرا اینگونه است، ای فرزند رسول خدا؟ فرمودند: همانا خداوند عز و جل إبا دارد از اینکه سنت پیامبران در موضوع غیبتشان را درمورد او جاری نسازد.

خروج مؤمنان از صلب کفّار و منافقان

در حدیثی از ابراهیم کرخی آمده است: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: آیا حضرت علی (علیه السلام) در راه دینِ خداوند متعال، قدرتمند و استوار نبود؟ فرمودند: بله، بود. گفتم: پس چگونه دیگران بر او مسلط شده و از چه روی علی (علیه السلام) با آنها مبارزه ننمود و چه مانعی از این کار داشت؟ فرمود: آیه ای از قرآن مانعش شد. گفتم: کدام آیه؟ فرمود: کلام خداوند متعال که می فرماید: «اگر مؤمنان و کفار از هم جدا می شدند، قطعاً کافران را عذاب دردناکی می کردیم!»[11] همانا از برای خداوند متعال، مؤمنینی وجود دارد که به صورت امانت و ودیعه در صُلب عده ای از کافرین و منافقین قرار دارند و علی (علیه السلام) قصد نداشت پیش از خروج این امانت ها، پدرانشان را بکشد؛ اما زمانی که این ودیعه ها خارج شدند، با گروه هایی مقابله نموده و جنگید و قائم از ما اهل بیت نیز همین گونه است که هرگز ظهور نخواهد کرد، مگر آنکه امانت های الهی ظاهر شوند؛ آنگاه با هر که بخواهد مقابله کرده و آنان را به قتل می رساند.[12] شبیه به این مطلب در زمان حضرت نوح (علیه السلام) نیز واقع شده است و زمانی که آن حضرت با علم الهیِ خویش متوجه شدند که دیگر هیچ مؤمنی در نسل کافران باقی نمانده، آنها را نفرین کردند، آنچنان که در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است. «إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً»[13] (اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مى کنند و جز فرزندانی بدکار و کافر از آنان ایجاد نمی شود.)

رشد و تکمیل عقول مردم

یکی دیگر از وجوه مطرح شده به عنوان علت این غیبت طولانی، داده شدن فرصتی به مردم برای تجربه و تأمل و فهم عمیق تر و دقیق تر از جهان و آیین الهی می باشد. به این ترتیب مَکاتب و ایدئولوژی های مختلف در طول قرن ها بر مردم حکومت کرده و در مقامِ عمل، ناکارآمدی خود را اثبات می کنند تا در نهایت مردم با اندیشه و تجربه ی خود به این نتیجه برسند که جز با تکیه کردن بر آیین الهی و رهبری فردی معصوم، نمی توان عدالت را در جهان برقرار نمود. از این طریق، مردم احساس نیاز شدید و مبرم به رهبری معصوم پیدا کرده و در صورت ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ایشان تبعیت راستین می نمایند. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: مَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا یَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ حَتَّى لَا یَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ‏.[14]

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

این امر (یعنی ظهور و تشکیل حکومت به دست قائم آل محمد علیهم السلام) محقق نمی شود، تا زمانی که هیچ دسته ای از مردم باقی نمانند، مگر آنکه (مدتی) بر مردم حکومت کرده باشند، تا بعد از آن، کسی نگوید که اگر ما به حکومت می رسیدیم، به عدل و قسط رفتار می کردیم. سپس (امام) قائم به حق و عدل قیام می کند.

پرورش احساس

در نامه ای مقدس از جانب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطاب به شیخ مفید، دلیل طولانی شدن غیبت و تأخیر در ظهور، به زبان خودِ آن حضرت اینچنین آمده است: «وَلَوْ أَنَّ أشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلی حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ إِلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَکْرَهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ.»[15] (اگر شیعیان ما که خداوند توفیقِ طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل می شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما. پس علّت مخفی شدن ما از آنان چیزی نیست جز اخباری که از کردار ناپسندِ ایشان به ما می رسد و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم.) بر این اساس، حجاب و مانع اصلی از ملاقات آن حضرت و امکان ظهور و قیام جهانی ایشان، گناهان ما و عدم تقوای الهی و پرهیز از محرمات می باشد که سبب می گردد تا خداوند همچنان این بلاء و محنت را بر مردم مستدام دارد و نعمت عظیمِ ظهور امام قائم را از شیعیان و تمام مستضعفان جهان به تأخیر اندازد. پس آنها که محبتی عمیق از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دل دارند و خود را شیفته ی ایشان می دانند و آرزویی جز ملاقات با آن حضرت ندارند، باید علاوه بر ندبه و تضرع به درگاه خداوند متعال و دعا از برای تعجیل در ظهور ایشان، با حفظ هر چه بیشتر تقوا و انجام وظایف دینی، به سهم خودشان مقدمه ساز ظهور و قیام جهانی آن حضرت گردند.

فرجام ابلیس

مادر قائم علیه السّلام نوه قیصر روم


باب 41 روایاتی که درباره مادر قائم علیه السّلام وارد شده است و او نامش ملیکه دختر یشوعا فرزند قیصر است

1) محمّد بن بحر شیبانی گوید: در سال دویست و هشتاد و شش وارد کربلا شدم و قبر آن غریب رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و ) سلّم را زیارت کردم سپس به جانب بغداد رو کردم تا مقابر قریش را زیارت کنم و در آن وقت گرما در نهایت خود بود و بادهاي حارّه میوزید و چون به مشهد امام کاظم علیه السّلام رسیدم نسیم تربت آکنده از رحمت وي را استشمام نمودم که در باغهاي مغفرت در پیچیده بود، با اشکهاي پیاپی و ناله هاي دمادم بر وي گریستم و اشک چشمانم را فراگرفته بود و نمی توانستم ببینم و چون از گریه باز ایستادم و ناله ام قطع گردید، دیدگانم را گشودم پیرمردي را دیدم پشت خمیده با شانه هاي منحنی که پیشانی و هر دو کف دستش پینه سجده داشت ( 1) و به شخص دیگري که نزد قبر همراه او بود میگفت اي برادرزاده! عمویت به واسطه علوم شریفه و غیوب دشواري که آن دو سید به وي سپرده اند شرف بزرگی یافته است که کسی جز سلمان بدان شرف نرسیده است و هم اکنون مدّت حیات وي استکمال پذیرفته و عمرش سپري گردیده است و از اهل ولایت مردي را نمی یابد که سرّش را به وي بسپارد. با خود گفتم اي نفس! همیشه از جانب تو رنج و تعب میکشم و با پاي برهنه و در کفش براي کسب علم بدین سو و آن سو میروم و اکنون گوشم از این شخص سخنی را میشنود که بر علم فراوان و آثار عظیم وي دلالت دارد. گفتم: اي شیخ! آن دو سیّد چه کسانی هستند؟ گفت: آن دو ستاره نهان که در سرّ من رأي (سامرا)خفته اند. گفتم: من به موالات و شرافت محلّ آن دو در امامت و وراثت سوگند یاد میکنم که من جویاي علوم و طالب آثار آنها هستم و به جان خود سوگند که حافظ اسرار آنان باشم. گفت: اگر در گفتارت صادق هستی آنچه از آثار و اخبار آنان داري بیاور و چون کتب و روایات را وارسی کرد، گفت: راست میگویی من بشر بن سلیمان نخّ اس از فرزندان ابو ایّوب انصاريّ و یکی از موالیان امام هادي و امام ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 134 بودم گفتم: برادرت را به ذکر برخی از مشاهدات خود از آثار آنان « سرّمن راي » عسکريّ علیهما السّلام ( 1) و همسایه آنها در گرامی بدار، گفت: مولاي ما امام هادي علیه السّلام مسائل بنده فروشی را به من آموخت و من جز با اذن او خرید و فروش نمیکردم و از این رو از موارد شبههناك اجتناب میکردم تا آنکه معرفتم در این باب کامل شد و فرق میان حلال و حرام را نیکو دانستم.

در خانه خود بودم و پاسی از شب گذشته بود، کسی در خانه را کوفت، شتابان به پشت درآمدم دیدم « سرّمن راي » یک شب که در کافور فرستاده امام هادي علیه السّلام است که مرا به نزد او فرا می خواند، لباس پوشیدم و بر او وارد شدم دیدم با فرزندش ابو محمّد و خواهرش حکیمه خاتون از پس پرده گفتگو می کند، چون نشستم فرمود: اي بشر! تو از فرزندان انصاري و ولایت ائمّه علیه السّلام پشت در پشت، در میان شما بوده است و شما مورد اعتماد ما اهل البیت هستید و من می خواهم تو را مشرّف به فضیلتی سازم که بدان بر سایر شیعیان در موالات ما سبقت بجویی، تو را از سرّي مطّلع میکنم و براي خرید کنیزي گسیل میدارم،

ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 135

1) آنگاه نامه اي به خط و زبان رومی نوشت و آن را در پیچید و به خاتم خود ممهور ساخت و دستمال زرد رنگی را که در آن ) دویست و بیست دینار بود بیرون آورد و فرمود: آن را بگیر و به بغداد برو و ظهر فلان روز در معبر نهر فرات حاضر شو و چون زورقهاي اسیران آمدند، جمعی از وکیلان فرماندهان بنی عبّاس و خریداران و جوانان عراقی دور آنها را بگیرند و چون چنین دیدي سراسر روز شخصی به نام عمر بن یزید برده فروش را زیر نظر بگیر و چون کنیزي را که صفتش چنین و چنان است و دو تکه پارچه حریر در بردارد براي فروش عرضه بدارد و آن کنیز از گشودن رو و لمس کردن خریداران و اطاعت آنان سرباز زند، تو به آن مکاشف مهلت بده و تأملی کن، بنده فروش آن کنیز را بزند و او به زبان رومی ناله و زاري کند و بدان که گوید: واي از هتک ستر من! یکی از خریداران گوید من او را سیصد دینار خواهم خرید که عفاف او باعث مزید رغبت من شده است و او به زبان عربی گوید: اگر در لباس سلیمان و کرسی سلطنت او جلوه کنی در تو رغبتی ندارم، اموالت را بیهوده خرج مکن! برده فروش گوید: چاره ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 136 چیست؟ گریزي از فروش تو نیست، ( 1) آن کنیز گوید: چرا شتاب میکنی باید خریداري باشد که دلم به امانت و دیانت او اطمینان یابد، در این هنگام برخیز و به نزد عمر بن یزید برو و بگو: من نامه اي سربسته از یکی از اشراف دارم که به زبان و خط رومی نوشته و کرامت و وفا و بزرگواري و سخاوت خود را در آن نوشته است نامه را به آن کنیز بده تا در خلق و خوي صاحب خود تأمّل کند اگر بدو مایل شد و بدان رضا داد من وکیل آن شخص هستم تا این کنیز را براي وي خریداري کنم.

بشر بن سلیمان گوید: همه دستورات مولاي خود امام هادي علیه السّلام را در باره خرید آن کنیز بجاي آوردم و چون در نامه نگریست به سختی گریست و به عمر ابن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش! و سوگند اکید بر زبان جاري کرد که اگر او را به صاحب نامه نفروشد خود را خواهد کشت، و در بهاي آن گفتگو کردم تا آنکه بر همان مقداري که مولایم در دستمال زرد رنگ همراهم کرده بود توافق کردیم و دینارها را از من گرفت و من هم کنیز را خندان و شادان تحویل گرفتم و به حجره اي که در بغداد داشتم آمدیم و چون به حجره درآمد نامه مولایم ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 137 را از جیب خود درآورده ( 1) و آن را میبوسید و به گونه ها و چشمان و بدن خود می نهاد و من از روي تعجّب به او گفتم: آیا نامه کسی را میبوسی که او را نمیشناسی؟ گفت: اي درمانده و اي کسی که به مقام اولاد انبیاء معرفت کمی داري! به سخن من گوش فرادار و دل به من بسپار که من ملیکه دختر یشوعا فرزند قیصر روم هستم و مادرم از فرزندان حواریون یعنی شمعون وصیّ «1» مسیح است و براي تو داستان شگفتی نقل میکنم،

جدّم قیصر روم میخواست مرا در سنّ سیزده سالگی به عقد برادرزاده اش در آورد و در کاخش محفلی از افراد زیر تشکیل داد: از اولاد حواریون و کشیشان و رهبانان سیصد تن، از رجال و بزرگان هفتصد تن، از امیران لشکري و کشوري و امیران عشائر چهار هزار تن و تخت زیبایی که با انواع جواهر آراسته شده بود در پیشاپیش صحن کاخش و بر بالاي چهل سکّو قرار داد و چون برادرزاده اش بر بالاي آن رفت و صلیب ها افراشته شد و کشیش ها به دعا ایستادند و انجیل ها را گشودند، ناگهان صلیب ها به .« یوشعا » 1) فی بعض النسخ ) ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 138 زمین سرنگون شد ( 1) و ستونها فرو ریخت و به سمت میهمانان جاري گردید و آنکه بر بالاي تخت رفته بود بیهوش بر زمین افتاد و رنگ از روي کشیشان پرید و پشتشان لرزید و بزرگ آنها به جدّم گفت: ما را از ملاقات این نحس ها که دلالت بر زوال دین مسیحی و مذهب ملکانی دارد معاف کن! و جدّم از این حادثه فال بد زد و به کشیش ها گفت: این ستونها را برپا سازید و صلیبها را برافرازید و برادر این بخت برگشته بدبخت را بیاورید تا این دختر را به ازدواج او درآورم و نحوست او را به سعادت آن دیگري دفع سازم و چون دوباره مجلس جشن برپا کردند همان پیشامد اوّل براي دومی نیز تکرار شد و مردم پراکنده شدند و جدّم قیصر اندوهناك گردید و به داخل کاخ خود درآمد و پرده ها افکنده شد. من در آن شب در خواب دیدم که مسیح و شمعون و جمعی از حواریون در کاخ جدّم گرد آمدند و در همان موضعی که جدّم تخت را قرار داده بود منبري نصب کردند که از بلندي سر به آسمان می کشید و محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم به همراه جوانان و ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 139 شماري از فرزندانش وارد شدند (1) مسیح به استقبال او آمد و با او معانقه کرد، آنگاه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم به او گفت: اي روح اللَّه! من آمده ام تا از وصیّ تو شمعون دخترش ملیکا را براي این پسرم خواستگاري کنم و با دست خود اشاره به ابو محمّد صاحب این نامه کرد. مسیح به شمعون نگریست و گفت: شرافت نزد تو آمده است با رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم خویشاوندي کن. گفت: چنین کردم، آنگاه محمّد بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و مرا به پسرش تزویج کرد و مسیح علیه السّلام و فرزندان محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و حواریون همه گواه بودند

و چون از خواب بیدار شدم ترسیدم اگر این رؤیا را براي پدر و جدّم بازگو کنم مرا بکشند، و آن را در دلم نهان ساخته و براي آنها بازگو نکردم و سینه ام از عشق ابو محمّد لبریز شد تا به غایتی که دست از خوردن و نوشیدن کشیدم و ضعیف و لاغر شدم و سخت بیمار گردیدم و در شهرهاي روم طبیبی نماند که جدّم او را بر بالین من نیاورد و درمان مرا از وي نخواهد و چون ناامید شد به من گفت: اي نور چشم! آیا آرزویی در این دنیا داري تا آن را برآورده کنم؟ گفتم: اي پدربزرگ! همه درها به رویم بسته شده است، اگر شکنجه و زنجیر را از اسیران مسلمانی که در زندان هستند بر می داشتی و آنها را آزاد می کردي امیدوار بودم که مسیح و مادرش شفا و عافیت ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 140 به من ارزانی کنند، ( 1) و چون پدربزرگم چنین کرد اظهار صحّت و عافیت نمودم و اندکی غذا خوردم پدر بزرگم بسیار خرسند شد و به عزّت و احترام اسیران پرداخت و نیز پس از چهار شب دیگر سیّدة النّساء را در خواب دیدم که به همراهی مریم و هزار خدمتکار بهشتی از من دیدار کردند و مریم به من گفت: این سیّدة النّساء مادر شوهرت ابو محمّد است، من به او در آویختم و گریستم و گلایه کردم که ابو محمّد به دیدارم نمی آید. سیّدة النّساء فرمود: تا تو مشرك و به دین نصاري باشی فرزندم ابو محمّد به دیدار تو نمی آید و این خواهرم مریم است که از دین تو به خداوند تبرّي میجوید و اگر تمایل به رضاي خداي تعالی و رضاي مسیح و مریم داري و دوست داري که ابو محمّد تو را دیدار کند پس بگو: أشهد أن لا إله إلّا اللَّه و أشهد أنّ محمّدا رسول اللَّه و چون این کلمات را گفتم: سیّدة النّساء مرا در آغوش گرفت و مرا خوشحال نمود و فرمود: اکنون در انتظار دیدار ابو محمّد باش که او را نزد تو روانه میسازم. سپس از خواب بیدار شدم و میگفتم: وا شوقاه به دیدار ابو محمّد! و چون فردا شب فرا رسید، ابو محمّد ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 141 در خواب به دیدارم آمد ( 1)

و گویا به او گفتم: اي حبیب من! بعد از آنکه همه دل مرا به عشق خود مبتلا کردي، در حقّ من جفا نمودي! و او فرمود: تأخیر من براي شرك تو بود حال که اسلام آوردي هر شب به دیدار تو میآیم تا آنکه خداوند وصال عیانی را میسر گرداند و از آن زمان تاکنون هرگز دیدار او از من قطع نشده است. بشر گوید: بدو گفتم: چگونه در میان اسیران درآمدي و او گفت: یک شب ابو محمّد به من گفت: پدربزرگت در فلان روز لشکري به جنگ مسلمانان میفرستد و خود هم به دنبال آنها میرود و بر توست که در لباس خدمتگزاران درآیی و بطور ناشناس از فلان راه بروي و من نیز چنان کردم و طلایه داران سپاه اسلام بر سر ما آمدند و کارم بدان جا رسید که مشاهده کردي و هیچ کس جز تو نمی داند که من دختر پادشاه رومم که خود به اطّلاع تو رسانیدم و آن مردي که من در سهم غنیمت او افتادم نامم را پرسید و من آن را پنهان داشتم و گفتم: نامم نرجس است و او گفت: این نام کنیزان است

.

گفتم: شگفتا تو رومی هستی امّا به زبان عربی سخن میگویی! گفت: ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 142 پدربزرگم در آموختن ادبیات به من حریص بود ( 1) و زن مترجمی را بر من گماشت و هر صبح و شامی به نزد من میآمد و به من عربی آموخت تا آنکه زبانم بر آن عادت کرد. بشر گوید: چون او را به سرّمن راي رسانیدم و بر مولایمان امام هادي علیه السّلام وارد شدم، بدو فرمود: چگونه خداوند عزّت اسلام و ذلّت نصرانیّت و شرافت اهل بیت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را به تو نمایاند؟ گفت: اي فرزند رسول خدا! چیزي را که شما بهتر میدانید چگونه بیان کنم؟ فرمود: من میخواهم تو را اکرام کنم، کدام را بیشتر دوست میداري، ده هزار درهم؟ یا بشارتی که در آن شرافت ابدي است؟ گفت: بشارت را، فرمود: بشارت باد تو را به فرزندي که شرق و غرب عالم را مالک شود و زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد! گفت: از چه کسی؟ فرمود: از کسی که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در فلان شب از فلان ماه از فلان سال رومی تو را براي او خواستگاري کرد، گفت: از مسیح و جانشین او؟ فرمود: پس مسیح و وصیّ او تو را به چه کسی تزویج کردند؟ گفت: به پسر شما ابو محمّد! فرمود: آیا او را میشناسی؟ گفت: از آن شب ترجمه کمال الدین ،ج 2،ص: 143 که به دست مادرش سیّدة النّساء اسلام آورده ام شبی نیست که او را نبینم. 1) امام هادي علیه السّلام فرمود: اي کافور! خواهرم حکیمه را فراخوان، و چون حکیمه آمد، فرمود: هشدار که اوست، حکیمه او ) را زمانی طولانی در آغوش کشید و به دیدار او مسرور شد، بعد از آن مولاي ما فرمود: اي دختر رسول خدا او را به منزل خود ببر و فرائض و سنن را به وي بیاموز که او زوجه ابو محمّد و مادر قائم علیه السّلام است.قَالَ فَالحقُّ وَالحَقَّ أَقولُ لَاَملأنَّ جَهنّمَ مِنکَ و مِمَّن تَبِعَکَ مِنهُم أَجمعین» (ص،۸۴و ۸۵) و جهنّم را سزای آنان دانست: «قالَ اذهَبْ فمَن تَبِعکَ مِنهُم فَإِنَّ جَهنَّم جَزاؤُکُم جَزاءً مَوفوراً.» (اسراء،۶۳) براساس آیات قرآن، در روز حشر، پس از داوری خداوند، ابلیس[6] با اعلام بیزاری از پیروان خویش، مسؤولیت انحراف های آنان را بر عهده خود ایشان دانسته، می گوید: همانا خداوند به شما وعده داد وعده ای راست؛ ولی من به شما وعده دادم؛ پس تخلّف کردم. مرا بر شما تسلّطی نبود، جز آن که شما را خواندم و شما اجابت کردید؛ پس مرا سرزنش نکنید و به ملامت خویشتن بپردازید. اکنون من فریادرس شما نیستم و شما نیز نمی توانید فریادرس من باشید.«و قالَ الشَّیطَنُ لَمّا قُضِی الأَمرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدکُم وَعدَالحَقِّ و وَعدتُّکُم فَأَخلَفتُکُم و مَا کَانَ لِی عَلیکُم مِن سُلطن إلاَّ أَن دَعوتُکُم فَاستَجبتُم لِی فَلاَتَلومونِی و لوموا أَنفسَکُم مَا أَنَا بِمُصرِخِکُم و مَا أَنتُم بِمُصرِخِی إِنِّی کَفرتُ بِمَا أَشرکتُمونِ مِن قَبلُ إِنَّ الظَّلِمینَ لَهُم عَذابٌ أَلیمٌ».[7] در پایان، همه آنان به فرجام خویش رسیده، به دوزخ افکنده می شوند:«فَکُبکِبوا فیهَا هُم وَالغَاوُونَ و جُنودُ إِبلیسَ أَجمَعونَ.»[8]

فرجام ابلیس

ویژگی های حکومت امام زمان (عج)

ویژگی های حکومت امام زمان (عج) ویژگی های حکومت امام زمان (عج) از جمله ویژگی های حکومت مهدوی(عج) توسعه صنعت و فناوری است.در روایات مربوط به دوران حکومت حضرت مهدی (عج) به مسائلی اشاره شده که هریک حکایت از پیشرفت فوق العاده فناوری و صنعت در آن زمان دارد. به گزارش خبرنگار مهر، از آنجا که امام زمان علیه السلام برای برافراشتن پرچم اسلام و حاکمیت قرآن در تمام گیتی ظهور خواهند کرد، قهرا روش حکومتی امام علیه السلام بر اساس قرآن و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام خواهد بود. درباره ویژگی‌های حکومتی امام زمان علیه السلام روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام وارد شده است، که می‌توان آنها را در چند موضوع و محور مورد بررسی قرار داد.

گسترش عدالت

برقراری عدالت در سرتاسر عالم و ریشه کن کردن بیداد و تبعیض و بی عدالتی از اهداف اصلی حکومت حضرت مهدی (عج) است. به این دست آورد مهم، در اغلب روایت‌هایی که از اهل بیت علیهم السلام رسیده، تصریح شده است و حتی در این روایات بر دعوت به توحید و مبارزه با شرک و کفر به اندازه ایجاد عدالت و اجرای آن تأکید نشده است. در سخنی از امام رضا علیه السلام آمده است: خداوند متعال به دست حضرت مهدی (عج) زمین را از هر ستمی پاک می‌کند و احدی جرأت ستم کردن به دیگری را پیدا نخواهد کرد.

رفاه و آسایش

یکی از دست آورده‌ای حکومت امام زمان (عج) رفاه و آسایش عمومی است. این امر زمینه رشد و تعالی معنوی و فکری افراد را فراهم خواهد ساخت. پیامبر اکرم (ص) در اشاره به این امر می‌فرماید: «وقتی در امت من مهدی علیه السلام قیام کند… در زمان او مردم به نعمت‌هایی دست می‌یابند که در هیچ زمانی به آنها دست نیافته اند. آسمان باران خود را بر آنها فرو می‌فرستد و زمین برکاتش را آشکار می سازد».

اجرای اصل مساوات

یکی از برنامه‌های حکومت امام مهدی (عج) اجرای کامل اصل مساوات است که به برکت آن زمینه تعدیل ثروت‌ها فراهم می‌شود و کالاهای مورد نیاز مردم به صورت عادلانه در بین همه افراد تقسیم خواهد شد و از تراکم ثروت و احتکار جلوگیری می‌شود. در پی اجرای این برنامه هیچ فرد محتاج و تهیدستی باقی نخواهد ماند.

حکومت فراگیر

در زمان امام زمان (عج) حکومت واحد جهانی تحقق پیدا خواهد کرد. روشن است که این کار تنها از طریق برطرف شدن زمینه‌های اختلاف و کشمکش میسّر است. در آن دوره همه انسان‌ها همانند افراد یک خانواده بر اساس صفا و صمیمیّت با یکدیگر رفتار خواهند کرد. در اشاره به فراگیری حکومت امام زمان (عج)، در روایتی از رسول خدا (ص) این گونه آمده است: سوگند به آن خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرده است، اگر جز یک روز از عمر دنیا باقی نماند، خداوند آن روز را به اندازه‌ای طولانی خواهد ساخت که مهدی (عج) قیام کند و حکومت او شرق و غرب عالم را فرا گیرد.

حاکمیت محرومان

در حکومتی که امام مهدی (عج) آن را بنیان گذاری خواهد کرد، زمام امور در دست طبقات محروم و مستضعف جامعه خواهد بود و طبقه اشراف و مستکبران که همواره از قبول حقّ و عدالت در طول تاریخ خودداری کرده‌اند و همیشه بر اثر خوی برتری‌جویی و سلطه طلبی در مقابل حرکت‌های اصلاحی انبیا و اولیا ایستاده‌اند در حکومت حضرت جایگاهی نخواهند داشت و آیه پنج سوره قصص با تعبیر «ما اراده کرده‌ایم که بر مستضعفان منّت نهاده، آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم»، به صراحت از امامت و فرمانروایی مستضعفان و فرودستان در دوره ظهور امام زمان (عج) سخن می‌گوید و نوید پایان دوره ستم و تعدّی و حاکمیت مظلومان را می‌دهد. واضح است که وعده خداوند اگرچه دیر تحقق پیدا کند، تخلّف ناپذیر است.

رشد فضائل اخلاقی

وقتی حکومت موعود جهانی مستقر شد، در پی رهنمودها و تربیت و ارشاد امام (عج)، سجایای اخلاقی شکوفا می‌شود و رذائل اخلاقی از جامعه رخت بر خواهد بست. علی بن ابی طالب علیه السلام تصریح می‌کنند که وقتی قائم آل محمد (ص) قیام کنند کینه و عداوت از دل انسان‌ها پاک خواهد شد و آنها چون برادران صمیمی با کمال آرامش و امنیت و صفا و صمیمیت در کنار یکدیگر زندگی خواهند کرد...

گسترش دانش

یکی از ویژگی‌های حکومت حضرت مهدی (عج) گسترش بی نظیر دانش است.

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

دانش ۲۷ حرف است. تمام آنچه پیامبران الهی به بشر عرضه کرده‌اند تنها دو بخش از این ۲۷ بخش علم است و مردم از اوّل خلقت تا به امروز تنها با دو بخش از علوم آشنایی دارند. هنگامی که قائم ما قیام کنند ۲۵ بخش دیگر علم را بر مردم عرضه می‌کند، آن را گسترش می‌دهد. بنابراین این مایه پیشرفت‌های مهم علمی و همین طور پیشرفت‌های دیگری که تا زمان ظهور آن حضرت تحقق خواهد یافت، در مقابل رشد علوم در زمان حکومت حضرت مهدی (عج) بسیار ناچیز خواهد بود.

امنیت بی سابقه

امام زمان (عج) در مدت کوتاهی پس از ظهور، از طریق اجرای عدالت امنیت را در سرتاسر جهان حاکمیت خواهد بخشید. واضح است که وقتی مردم از هر حیث تأمین شدند و ثمره کوشش‌هایشان بی کم و کاست به خود آنها رسید، پدیده شوم استثمار و بهره کشی از بین خواهد رفت و زمینه برای امنیّت همه جانبه فراهم می‌شود. امام علی بن ابی طالب علیه السلام در اشاره به این واقعیت می‌فرمایند: چون قائم ما قیام کند هر زن در آن زمان، با همه زیورِ خویش، فاصله عراق تا شام را بدون کوچک‌ترین ترسی به تنهایی خواهد پیمود.

پیشرفت قضاوت

در دوره حکومت امام زمان (عج) به علت استفاده از ابزارهای پیشرفته علمی و به کار گرفتن افراد امین و توانا در پست‌های قضائی، حدود الهی به طور کامل اجرا خواهد شد و به اندازه سر سوزنی به کسی ظلم نخواهد شد و حق کسی ضایع نخواهد گشت. امام باقر علیه السلام در این باره می‌فرمایند: پس از ظهور مهدی (عج) هیچ حقی از کسی بر عهده دیگری نخواهد ماند مگر آنکه آن حضرت آن را باز ستانده، به صاحبش خواهد داد.

تقسیم اموال

وقتی دارایی‌ها در اختیار امام زمان (عج) قرار گرفت، آن حضرت با در نظر گرفتن نیازهای افراد به هرکس به اندازه‌ای که نیاز دارد، خواهد بخشید. امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: «هنگامی که قائم اهل بیت قیام کند، بیت‌المال را به گونه‌ای یکسان و عادلانه در میان مردم قسمت خواهد کرد و به مردم خواهد فرمود: بیایید از این اموال به میزانی که نیاز دارید بردارید و این همان چیزی است که برای آن پیوند خویشاوندی را قطع می‌کردید و برای به دست آوردن آن مرتکب گناه شده، حتی به خون ریزی و قتل و جنایت دست می زدید… او به گونه‌ای در بخشش اموال سعه صدر و بزرگواری نشان خواهد داد که تا به آن روز کسی چنان رفتاری نداشته است». حضرت مهدی (عج) پس از استقرار حکومت عدل جهانی تمام ویرانی‌های ناشی از حاکمیت طاغوت‌های ستمگر را آباد می‌سازد و اثری از خرابی و ویرانی باقی نخواهد گذاشت. راه‌ها و جاده‌ها را گسترش داده، مقررات خاص در این باره وضع خواهد فرمود. در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است که در زمان حکومت حضرت مهدی (عج) در روی زمین هیچ ویرانی نمی‌ماند مگر آنکه آباد می‌شود. همچنین در روایت آمده است که در آن هنگام راه‌های اصلی را بیش از پیش گسترش خواهند داد.

پاک سازی روی زمین از وجود ظالمان

یکی از رسالت‌های مهم حضرت مهدی (عج) پاک سازی زمین از لوث وجود ستمگران است؛ به طوری که برخی از یاران امام (عج) به علت ظاهربینی و ساده لوحی از شدت عمل حضرت نسبت به ستمگران تعجب می‌کنند؛ غافل از آنکه بدون از بین رفتن آنها عدل و داد در جامعه حاکمیت پیدا نمی‌کند؛ به عبارت دیگر مبارزه بی امان و قاطع آن حضرت با افراد متجاوز و ستمگر همانند انجام دادن عمل جراحی برای رفع غده خطرناک سرطانی در بدن است که از این طریق امکان پاک سازی همه جانبه جامعه فراهم می‌شود.

احیای احکام اسلام

حضرت شیوه درست بهره برداری از احکام را به مردم می‌آموزند و آن بخش از کتاب و سنت را که متروک و منزوی شده زنده می‌کنند. امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرمایند: «خداوند اسلام را پس از خوار شدن بدو عزّت خواهد بخشید و پس از متروک ماندن احکام آن دوباره آن را زنده می‌کند و هرگونه بدعتی را به دست مهدی (عج) از بین خواهد برد و گمراهی را نابود و سنت‌های اصیل را زنده خواهد ساخت».

توسعه صنعت و فناوری

در روایات مربوط به وقایع دوران حکومت حضرت مهدی (عج) به مسائلی اشاره شده که هریک حکایت از پیشرفت فوق‌العاده فناوری و صنعت در آن زمان دارد. امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: وقتی که قائم ما قیام کند، خداوند قدرت شنوایی و بینایی شیعیان ما را افزایش می‌دهد؛ به گونه‌ای که از فاصله دور او با شیعیانش سخن می‌گوید و آنان سخنش را می‌شنوند و حضرت را می‌بینند. پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: در آن هنگام زمین در کمتر از یک چشم به هم زدن پیموده می‌شود؛ به گونه‌ای که اگر کسی از آنان بخواهد شرق یا غرب زمین را در ساعتی بپیماید این کار در کمترین زمان ممکن میسر خواهد بود.

فرجام ابلیس

حوادث و فتنه های عصر ظهور

وقتی سخن از فرج و ظهور حضرت ولی عصر می شود اغلب ما مشتاق و منتظر این واقعه هستیم اما در روایاتی که در این باره وارد شده است، سخن از وقوع حوادث و فتنه ها و سختی های شدید قبل از ظهور داده شده است. یعنی این حادثه مبارک، در لابلای شداید و سختیها و فتنه ها و امتحانات بزرگ اتفاق خواهد افتاد. کما اینکه تولد یک فرزند نیز بدون درد و سختی ها و مراقبت ها واقع نمی شود. چه برسد به حادثه بزرگ و تاریخی ظهور که نقطه عطف تاریخ و نتیجه دعوت و رسالت همه پیامبران و اولیای الهی است. بنابراین در کنار انتظار ظهور و فرج ، باید خود را آماده رویارویی باحوادث و عمل به وظائف خود کنیم در عین اینکه در فتنه ها و امتحانات نیز مراقب باشیم که جزو ریزش ها نباشیم عارف بزرگوار حاج اسماعیل دولابی(ره) زمانی دراین باره می گفتند: گرد و غبارها و آشوب ها و ناآرامی های جهان در روزگار ما, خبر از نزدیک شدن فرس الحجاز یعنی امام زمان (عج) می دهد.... ناآرامی­ هایی که در روزگار ما در سراسر عالم بروز نموده است حاوی بشارت بزرگی است. جهان از درد زایمان به خود می پیچد و عن قریب فرزندی را بیرون خواهد داد. سواری که از دور می آید پیش از آنکه خودش برسد و دیده شود گرد و غباری که از زیر پای اسبش برمی­ خیزد دیده میشود. گرد و غبارها و آشوب ها و نا آرامی های جهان در روزگار ما, خبر از نزدیک شدن فرس_الحجاز یعنی امام زمان (عج) می دهد... ایشان (حاج اسماعیل دولابی)همچنین در جای دیگری می فرمایند: قبل از بارش باران، تند بادی بر می خیزد و گرد و غبار زیادی برپا می کند و همه خس و خاشاکها و آشغال ها را از روی زمین جارو می کند. اما اگر کمی صبر کنیم باد آرام می گیرد و باران می بارد و سپس ابرها کند می روند و هوا لطیف و آفتابی می شود. آشوب ها و نابسامانی ها که روزگار ما در سراسر جهان پدیدار شده است, نزدیک شدن هوای لطیف و آسمان صاف و آفتابی عصر ظهور را بشارت می دهد...

فرجام ابلیس

شباهت های امام عصر(ع) و پیامبران الهی -قسمت اول


در روایتی که شیخ اجل محمد بن الحسن الحر عاملی در کتاب إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات از کتاب إثبات الرجعة فضل بن شاذان به سند صحیح آورده، چنین می خوانیم: از امام صادق(ع) است که فرمود: هیچ معجزه ای از معجزات انبیا و اوصیا نیست مگر اینکه خداوند تبارک و تعالی مثل آن را به دست قائم(ع) ظاهر می گرداند تا بر دشمنان، اتمام حجت کند .1 و چه خوش گفته اند: آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری. و نیز فاضل علامه مجلسی در بحارالأنوار حدیثی از مفضل بن عمر از امام ابوعبدالله صادق(ع) نقل کرده که فرمود: و در آن هنگام آقای ما قائم(ع) به خانه خدا تکیه زده می گوید: ای مردم هرکس می خواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من آدم و شیث هستم، و هرکس که می خواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، بداند که من همان نوح و سامم، و هرکس می خواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل می باشم، و هرکس می خواهد موسی و یوشع را ببیند، من همان موسی و یوشع هستم، و هرکس می خواهد عیسی و شمعون را ببیند، من همان عیسی و شمعون هستم، و هرکس می خواهد محمد(ص) و امیرالمؤمنین را ببیند، بداند که من همان محمد و امیرالمؤمنین هستم، و هرکه می خواهد حسن و حسین را ببیند، بداند که من همان حسن و حسین می باشم، و هر که می خواهد امامان از ذریة حسین را ببیند، بداند که من همان ائمه اطهار هستم. دعوتم را بپذیرید و به نزدم جمع شوید که هرچه گفته اند و هرچه نگفته اند را به شما خبر می دهم.2 این حدیث، دلالت دارد بر اینکه تمام صفات انبیای عظام و مکارم ائمة اطهار(ع) در وجود امام زمان ما ـ أرواحنا فداه ـ جمع است و از آن حضرت بروز می کند، و نیز روایتی که قبلاً از پیغمبر اکرم(ص) آوردیم که نهمین آنها قائمشان است و او ظاهر و باطن آنها است، بر این معنی دلالت می کند. همچنین شیخ صدوق در کتاب کمال الدین به سند خود از ابوبصیر روایت کرده که گفت: شنیدم حضرت ابوعبدالله صادق(ع) می فرمود: سنت های پیغمبران(ع) و آنچه از غیبت ها برایشان واقع شد، در قائم ما اهل البیت نیز به طور کامل و صددرصد واقع خواهد شد. ابوبصیر گوید: عرض کردم یابن رسول الله، قائم شما اهل البیت کیست؟ فرمود: ای ابوبصیر، او پنجمین از نسل فرزندم موسی است، او فرزند بهترین کنیزان است، غیبتی خواهد داشت که در آن باطل کیشان به تردید می افتند، سپس خداوند عزوجل او را آشکار می کند و به دست او شرق و غرب زمین را فتح می نماید و روح الله، عیسی بن مریم، از آسمان فرود می آید و پشت سرش نماز می خواند... .3 حال که سخن به اینجا رسید خوب است این مطلب را [به نحو تفصیلی تر] بیان نمائیم.

شباهت به حضرت آدم(ع)

1ـ1. خداوند، آدم را خلیفة خود در تمام زمین قرار داد و او را وارث آن ساخت و در قرآن چنین فرمود: إنّی جاعفلٌ فففی اْلاَرْضف خَلیفَةً.4 من در زمین خلیفه ای قرار می دهم. و خداوند حضرت حجت(ع) را نیز وارث زمین خواهد ساخت و خلیفة خود در زمین خواهد فرمود، چنانکه از حضرت ابی عبدالله صادق(ع) مروی است که در تفسیر آیة: وَعَدَ اللهف الذَّینَ آمَنفوا مفنْکفمْ وَ عَمفلفوا الصّالفحاتف لَیَسْتَخْلففَنَّهفمْ ففی اْلاَرْضف.5 خدا به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند وعده داد که در روی زمین جانشین دیگرانشان کند. چنین فرمود: او، قائم و اصحابش می باشند و هنگام ظهورش در مکه، در حالی که دست به صورت می کشد، می گوید: «اَلْحَمْدف لفلهف الَّذی صَدَقَنا وَعْدَهف وَ اَوْرَثَنا اْلاَرْضَ...6؛ سپاس خدای را که به وعدة خود وفا کرد و زمین را به ارث ما درآورد».7 و در حدیث مفضل آمده که خروج می کند در حالی که ابری بالای سرش سایه افکنده و در آن منادی ندا می کند: این، مهدی، خلیفة خدا است از او پیروی کنید. 2ـ1. از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: آدم(ع) آنقدر بر فراق بهشت گریست تا اینکه (اشک) از دو گونه اش مانند آبراه هایی جاری شد.8 از امام صادق(ع) نیز همین معنی روایت شده است.9 حضرت قائم(ع) نیز، مانند آدم، گریه بسیار دارد، چنانکه در زیارت ناحیه از آن حضرت است که، خطاب به جدش، حسین(ع) می گوید: شب و روز برایت ندبه می کنم و به جای اشک بر تو خون می گریم. 3ـ1. دربارة آدم، آیه نازل شده که: و عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ کفلَّها.10 خداوند تمام اسم ها را به آدم تعلیم فرمود:7 و اما قائم، خداوند آنچه به آدم آموخت به او نیز آموخته و اضافه بر آن هم مطالب دیگری آموخته است، چه اینکه آدم بیست و پنج حرف از اسم اعظم را آموخته بود ـ چنان که در حدیث آمده استـ و پیغمبر اکرم(ص) هفتاد و دو حرف از آن را آموخت، و تمام اموری که خداوند متعال به پیامبرش داده، به اوصیای آن حضرت نیز داده شده تا به مولای ما حضرت قائم(ع) نوبت رسید. و در خبر صحیح ثقة اسلام کلینی از حضرت ابی عبدالله صادق(ع) مروی است که فرمود: آن علمی که به آدم(ع) نازل شد دیگر برداشته نشد، و هیچ عالمی نمرده مگر اینکه علمش را به ارث گذاشته است؛ زمین، بدون عالم باقی نمی ماند. 11 4ـ1. آدم، زمین را با عبادت خدا زنده کرد، پس از آنکه جنیان با کفر و طغیانشان آن را میرانده بودند. قائم(ع) نیز زمین را با دین خدا و عبادت و عدالت و برپایی حدودش زنده خواهد کرد، بعداز مردن آن به کفر و معصیت اهل زمین. در بحارالأنوار از حضرت ابوجعفر(ع) دربارة آیة: یفحْیی اْلاَرْضَ بَعْدَ مَوْتها.12 [خدا] زمین را پس از مردنش زنده می کند. آمده که فرمود: خداوند عزوجل به وسیلة قائم(ع) زمین را بعداز مرگش زنده می گرداند. منظور از مرگ آن، کفر اهل آن می باشد که کافر در حقیقت مرده است.9 و در وسائل الشیعه دربارة همین آیه آمده است که حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: به وسیلة باران احیا نمی کند، بلکه خداوند مردانی برمی انگیزد که عدالت را زنده می کنند، و زمین به خاطر احیای عدالت زنده می شود، و به درستی که اگر یک حد در زمین برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران.14 و در همان کتاب از پیغمبراکرم(ص) منقول است که فرمود: یک ساعت امام عادل بهتر است از عبادت هفتاد سال، و یک حد که برای خدا در زمین برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران.15 با این همه تاکی و تا چند آدم و قائم را با هم مقایسه کنم در حالی که آدم به خاطر قائم خلق شد. فانَّ اَّلذی خَلَقَ الْمَکارفمَ جازفها فی صفلْبف آدَمَ لفلْامامف الْقائفمف آنکه مکارم اخلاق را آفرید همه را در صلب آدم قرار داد برای امام قائم. شباهت های امام عصر(ع) به پیامبران الهی(ع)

شباهت به حضرت هابیل(ع)

1ـ2. نزدیک ترین و خویشاوندترین افراد، هابیل را کشت؛ یعنی برادرش قابیل. خداوند متعال در کتاب عزیز خود می فرماید: وَاتْلف عَلَیْهفمْ نَبَاءَ ابْنَیْ آدَمَ بفالْحَقّف افذْ قَرَّبا قفرْباناً فَتفقفبّفلَ مفنْ اَحَدفهفما وَلَمْ یفتَقَبَّلْ مفنَ اْلآخَرَ قالَ لاَقْتفلَنَّکَ قالَ افنَّما یَتَقَبَّلف اللهف مفنَ الْمفتَّقینَ.16 و داستان راستین دو پسر آدم را برایشان بخوان، آنگاه که قربانی کردند، از یکیشان پذیرفته آمد و از دیگری پذیرفته نشد. گفت: تو را می کشم. گفت: خدا قربانی پرهیزگاران را می پذیرد. همچنین نزدیک ترین و خویشاوندترین افراد، قصد کشتن امام قائم ـ روحی و ارواح العالمین فداه ـ را نمود؛ او عموی آن حضرت، جعفر کذاب بود. از امام زین العابدین(ع) نقل شده است که فرمود: گویا جعفر کذاب را می بینم که سرکش زمانش را بر تفتیش امر ولیّ خدا و آنکه در غیب الهی محفوظ و بر حرم پدرش موکل است وادار کند، به خاطر جهل او به ولادتش و حرص بر کشتنش ـ اگر بر او دست یابد ـ از روی طمع در میراث پدرش تا آن را به ناحق بگیرد.17

شباهت به حضرت شیث(ع)

هبةالله شیث، اجازه نیافت که علم خودش را آشکار کند، چنان که در روضة کافی روایت شده که حضرت ابوجعفر باقر(ع) در خبری طولانی چنین فرمود: وقتی هبةالله پدرش آدم را دفن کرد، قابیل به نزدش آمد و گفت: ای هبة الله من دیدم که پدرم آدم تو را از علم، آنقدر عطا کرد که به من عطا نکرد، و آن همان علمی است که برادرت هابیل به آن دعا کرد و قربانی اش قبول شد، و بدین جهت او را کشتم که فرزندانی نداشته باشد تا بر فرزندان من افتخار کنند و بگویند ما فرزندان کسی هستیم که قربانی اش قبول شد و شما فرزندان کسی هستید که قربانی او قبول نشد، و تو اگر علمی را که پدرم به تو اختصاص داده آشکار کنی تو را هم می کشم همان طور که بردارم هابیل را کشتم. پس هبةالله و فرزندان او مخفی می کردند آنچه از علم و ایمان نزد آنها بود...18 حضرت قائم نیز تا روز وقت معین اجازه نیافته؛ چنان که دربارة حضرتش روایت شده است: هنگام ولادت بر زانو قرار گرفت، و دو انگشت سبابه اش را به سوی آسمان بلند کرد؛ عطسه ای زد و گفت: سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است. درود خداوند بر محمد و خاندانش باد. ستمگران پنداشته اند که حجت الهی، باطل و نابود است، و حال آنکه اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده شود شک از بین می رود.19 این خبر را رئیس المحدثین، شیخ صدوق در کمال الدین آورده است.

شباهت به حضرت نوح(ع)

1ـ4. نوح شیخ الانبیاء است. از امام صادق و امام هادی(ع) روایت است که حضرت نوح(ع) دو هزار و پانصد سال عمر کرد. و حضرت قائم(ع)، شیخ الاوصیاء است. (بنا به روایت کافی) آن حضرت در نیمة شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجری متولد شد.20 که براین اساس عمر آن حضرت تاکنون 1171 سال می شود. و از امام زین العابدین(ع) روایت است که فرمود: در قائم، روشی از آدم و از نوح هست و آن طول عمر می باشد... .21 2ـ4. نوح، زمین را با سخن خود از کافرین پاک کرد و گفت: لاتَذَر عَلَی الأَرضف مفن الکاففرینَ دَیّاراً.22 ای پروردگار من، بر روی زمین هیچ یک از کافران را مگذار. قائم نیز زمین را با شمشیر از لوث وجود کافران پاک می گرداند تا جائی که هیچ اثری از آنها باقی نماند. 3ـ4. نوح، نهصد و پنجاه سال صبر کرد، چنان که خداوند می فرماید: فَلَبفثَ فیهفمْ اَلْفَ سَنَةف افلاّ خَمْسینَ عاماً فَاَخَذَهفمف الطّفوفانف وَهفمْ ظالفمفونَ.23 او هزار سال و پنجاه سال کم در میان آنان بزیست و چون مردمی ستم پیشه بودند، طوفانشان فراگرفت. قائم نیز از اول امامتش تاکنون صبر کرده، و نمی دانم تا کی صبر خواهد کرد. هرکه از نوح تخلف جست، هلاک شد وهرکه از قائم تخلف جوید نیز هلاک می شود؛ چنان که در حدیث آمده است.23 4ـ4. آنقدر خداوند فرج نوح و اصحابش را به تأخیر انداخت تا اینکه بیشتر معتقدان به آن حضرت، از او برگشتند. فرج قائم را نیز خداوند آنقدر به تأخیر می اندازد که بیشتر معتقدان به آن حضرت از او برمی گردند. چنان که در حدیثی از امام عسکری(ع) آمده است.24 5ـ4. ادریس به ظهور نوح بشارت داد و به ظهور قائم، خداوند تعالی فرشتگان را بشارت داد. و پیغمبر و امامان (ع) و بلکه پیغمبران گذشته ظهورش را بشارت دادند. 6ـ4. نداهای نوح به شرق و غرب عالم می رسید، و این یکی از معجزات آن حضرت بود، چنان که در کتاب زبدةالتصانیف آمده است. قائم(ع) نیز هنگام ظهور، بین رکن و مقام می ایستد و فریادی برمی آورد و می گوید: ای نقبا و سرداران من و ای خواص من، و ای کسانی که خداوند پیش از ظهور، آنان را بر روی زمین برای یاری من ذخیره کرده، باخواست و رغبت به سوی من آیید. پس صدای آن حضرت(ع) به آنها می رسد در حالی که در محراب ها و بر فرش ها و رختخواب هایشان باشند، و با یک فریاد، همه، صدای او را می شنوندـ هریک از آنها به گوشش می رسد ـ و به سوی آن صدا اجابت می کنند، و یک چشم برهم زدن نمی گذرد که همگی آنها بین رکن و مقام قرار می گیرند. این معنی در حدیث مفضل از امام صادق(ع) آمده است.25 پی نوشت ها:

فرجام ابلیس

شباهت های امام عصر(ع) و پیامبران الهی -قسمت دوم


اشاره: در قسمت قبل، شباهت های میان امام زمان(ع) و چند پیامبر بزرگ الهی را بررسی کردیم، اینک توجه شما را به ادامة آن جلب می کنیم.

شباهت به حضرت اسحاق(ع)

خداوند متعال، ولادت حضرت اسحاق(ع) را ـ پس از آنکه ساره از بچه دار شدن مأیوس شده بود ـ بشارت داد، و فرمود: زنش در حالی که ایستاده بود بخندید، پس او را به اسحاق بشارت دادیم. (سارا) گفت: آیا می شود من بزایم در حالی که پیرزنی هستم و این شوهرم پیر (مردی) است. همانا این چیز شگفتی است.3 به ولادت حضرت قائم(ع) نیز بعداز آن که مردم از ولادت ایشان مأیوس شدند، بشارت داده شد. چنان که عیسی بن الشیخ (یا مسیح) می گوید: امام حسن عسکری(ع) با ما وارد زندان شدند، من در حق ایشان معرفت داشتم، به من فرمودند: تو 65 سال و یک ماه و 2 روز عمر داری. کتاب دعایی همراه من بود که در آن تاریخ ولادتم نوشته شده بود، وقتی به آن نگریستم دیدم همان طور است که آن حضرت فرمودند، سپس فرمودند: آیا اولاد داری؟ عرض کردم: نه، دست به دعا برداشتند که: خدایا فرزندی به او روزی کن که بازوی او باشد، که فرزند چه خوب بازویی است، سپس به این بیت از شعر متمثل شده، و گفتند: من کان ذا عضد یدرک ظلامته انّ الذّلیل الّذی لیست له عضد هرکه بازویی داشته باشد حقوق پایمال شدة خود را به دست می آورد، ذلیل آن کسی است که بازویی نداشته باشد. به آن حضرت عرض کردم: آیا شما فرزندی دارید؟ فرمودند: آری به خدا سوگند برای من فرزندی خواهد بود که زمین را از قسط و عدل پر می کند، امّا الآن فرزندی ندارم؛ سپس (به این اشعار متمثل شده) فرمودند: لعلّک یوماً إن ترانی کأنّما بنی ّحوالیّ الأُسوُدُ اللّوَابِدُ فإنّ تمیماً قبل أن یلد الْحصیٰ أقام زماناً و هو فی النّاس واحد شاید که روزی فرا رسد تو ببینی که فرزندانم همچون شیرانی در کنارم نشسته اند.4 به راستی تمیم پیش از آنکه فرزندان زیادی را به دنیا آورد روزگاری دراز در میان مردم تنها بود.

شباهت به حضرت لوط(ع)

لوط(ع)، فرشتگان برای یاریش نازل شدند. قالوا یا لوط إنّا رسل ربّک لن یصلوا إلیک.5 گفتند: ای لوط، همانا ما فرستادگان پروردگارت هستیم. هرگز ـ دست آزار ـ آنان به تو نمی رسد. حضرت قائم(ع) نیز: فرشتگان برای یاری آن حضرت فرمود خواهند آمد، و کنیز حضرت ابومحمد (امام عسکری)(ع) می گوید: وقتی سید ـ یعنی حضرت حجت(ع) ـ متولد شدند نور درخشنده ای دید که از آن حضرت آشکار شد و تا افق آسمان رفت، و پرندگان سفیدی را دید که از آسمان فرود می آیند و بال های خود را بر سر و صورت و بدن ایشان می کشند، سپس پرواز می کنند، وقتی به حضرت ابومحمد(ع) این مطلب را گفتیم خندیده، فرمودند: این ها فرشتگانی هستند، فرمود آمده اند تا به این مولود تبرک جویند، و این ها یاران او خواهند بود، هنگامی که قیام می کند.6 و همچنین از شباهت های حضرت قائم(ع) به حضرت لوط این است که لوط(ع) از بلاد فاسقین بیرون رفت، حضرت قائم(ع) نیز از بلاد فاسقین بیرون رفتند.

شباهت به حضرت یعقوب(ع)

یعقوب(ع)، خداوند ـ پس از مدتی طولانی ـ تفرقش را جمع فرمود. حضرت قائم(ع) نیز، خداوند پریشانی و تفرق آن حضرت(ع) را پس از مدتی طولانی تر جمع خواهد ساخت. یعقوب(ع) برای یوسف آنقدر گریست تا این که چشمانش از اندوه سفید شد در حالی که خشم خود را فرو می برد.7 حضرت قائم(ع) نیز برای جدشان، حضرت حسین(ع) گریستند، و در زیارت ناحیه فرموده اند: به جای اشک بر تو خون می گریم. یعقوب(ع) منتظر فرج بود و می گفت: لا تیأسوا من روح الله إنّه لا ییأس من روح الله إلاّ القوم الکافرون.9 حضرت قائم(ع) نیز منتظر فرج می باشند، چنان که روایات فراوانی شاهد بر این معنی است.

شباهت به حضرت یوسف(ع)

یوسف(ع) زیباترین اهل زمان خود بود. حضرت قائم(ع) نیز زیباترین اهل زمان خود می باشند. حضرت یوسف(ع) مدتی طولانی غایب شد تا این که برادران بر او داخل شدند پس آن ها را شناخت در حالی که آن ها آن حضرت را نشناختند.10 حضرت قائم(ع) نیز از خلق غائب شده، در عین حالی که در میان آنها راه می روند و آنان را می شناسند ولی آنها ایشان را نمی شناسند. یوسف(ع) خداوند امرش را یک شبه اصلاح فرمود، که پادشاه مصر آن خواب را دید. حضرت قائم(ع) نیز خداوند متعال امر آن حضرت(ع) را در یک شب اصلاح می فرماید، پس در آن یک شب یاران حضرتش را از بلاد دور جمع می کند. امام باقر(ع) می فرمایند: در صاحب این امر شباهتی (سنتی) از یوسف(ع) هست و آن این که خداوند عز و جل در یک شب امر او را اصلاح می فرماید.11 و از پیغمبر اکرم(ص) مروی است که فرمودند: مهدی از ما اهل بیت است، خداوند امر او را در یک شب اصلاح می کند.12 یوسف(ع) دچار زندان شد، و گفت: ربّ السّجن أحبّ إلیّ ممّا یدعوننی إلیه.13 در قائم(ع) نیز، مطابق حدیثی که از امام باقر(ع) آوردیم، چنین است: در صاحب این امر سنتی از موسی و سنتی از عیسی و سنتی از یوسف و سنتی از محمد(ص) هست... و اما سنت از یوسف، زندان و غیبت است.14 معنای این سخن آن است که دنیا با همة فراخی و زمین با همة پهناوریش برای ولی عصر(عج) زندان شده، به طوری که از ستم معاندین و مخالفتشان ایمن نیست، از درگاه خداوند متعال می خواهیم که فرجش را تعجیل و خروج ایشان را سهل گرداند. یوسف(ع) چند سال در زندان ماند. قائم(ع)، ای کاش می دانستم که چقدر در این زندان غیبت به سر خواهند برد و کی بیرون خواهند آمد. یوسف(ع) از خاص و عام خودش غایب شد و از برادرانش مخفی ماند و امر او بر پدرش یعقوب مشکل شد با این که مسافت میان او، خاندان و شیعیانش نزدیک بود. قائم (ع) نیز همین طور است. امام باقر(ع) در بیان شباهت حضرت قائم(ع) به جمعی از پیغمبران چنین می فرمایند: و اما شباهت او به یوسف بن یعقوب(ع) غیبت از خاص و عام و مخفی بودن از برادران و پوشیده شدن امر او از پدرش یعقوب پیغمبر(ع) با وجود نزدیک بودن مسافت بین آن حضرت با پدر و خاندان و پیروانش می باشد.15

شباهت به حضرت خضر(ع)

حضرت خضر(ع) خداوند عمرش را طولانی نموده، و این موضوع نزد شیعه و سنی مسلم است و روایات بسیاری بر آن دلالت دارد، از جمله: داود رقی می گوید: دو تن از برادرانم به قصد زیارت مسافرت کردند، یکی از آن دو از شدت تشنگی بی تاب شد به طوری که از الاغ خود به زمین افتاد، و دیگری نیز بر روی دست او افتاد، ولی از جای برخاست و نماز خواند و به درگاه خدا و پیغمبر و امیرالمؤمنین و امامان(ع) استغاثه کرد و یک یک آنها را نام برد تا به نام جعفر بن محمد(ع) رسید، و شروع به التماس کردن و صدا زدن آن حضرت کرد، که ناگاه مردی را دید به بالینش ایستاده و می گوید: جریان تو چیست؟ ماجرای خود را برایش بازگو کرد. آن مرد قطعه چوبی به او داد و گفت: این را بین دو لب او (دوست از حال رفته) بگذار. همین کار را کرد یک مرتبه دید او چشمش را باز کرد و برخاست نشست و اصلاً تشنگی احساس نمی کند، و رفتند تا قبر مطهر را زیارت کردند. و چون به سوی کوفه مراجعت کردند، آن کسی که دعا کرده بود به مدینه سفر کرد و بر امام صادق(ع) وارد شد، آن حضرت فرمودند: بنشین، حال برادرت چگونه است؟ آن چوب کجاست؟ عرض کردم: ای آقای من وقتی برادرم به آن حال افتاد خیلی غمناک شدم و هنگامی که خداوند روح او را بازگرداند از خوشحالی چوب را فراموش کردم. حضرت صادق(ع) فرمود: ساعتی که تو در غم برادرت فرو رفتی برادرم خضر نزد من آمد، به دست او برای تو قطعة چوبی از درخت طوبی فرستادم. سپس آن حضرت به خادم خود رو کرد و گفت: برو و آن جای عطر را بیاور، خادم رفت و آن را آورد، حضرت آن را گشود و همان قطعه چوب را بیرون آورد، و به آن شخص نشان داد تا آن را شناخت، سپس دوباره آن را به جای خود بازگرداند.16 حضرت قائم(ع) نیز، خداوند عمرش را طولانی قرار داده. بلکه از بعضی روایات استفاده می شود که حکمت این که عمر خضر(ع) طولانی شده این است که دلیلی بر طول عمر قائم(ع) باشد. حضرت امام صادق(ع) در روایتی طولانی فرموده اند: و اما بندة صالح خضر(ع) را خداوند عمر طولانی عنایت فرمود، نه به خاطر نبوتی که برایش تقدیر کرده باشد یا کتابی بر او نازل فرماید و نه آیینی که شرایع دیگر را نسخ نماید، و نه برای امامتی که بندگان خود را به اقتدای به او ملزم سازد و نه اطاعتی که بر او فرض فرماید، بلکه چون در علم خداوند تبارک و تعالی گذشته بود که عمر قائم(ع) در دوران غیبت طولانی خواهد شد تا آنجا که بندگان او باور نکنند و آن عمر طولانی را انکار نمایند، خداوند عمر بندة صالح (خضر) را بدون سبب طولانی ساخت مگر به علت استدلال به وسیلة آن بر عمر قائم(ع) و تا اینکه دلیل و برهان معاندین را قطع نماید که مردم را برخداوند حجتی نباشد.17

امام رضا(ع) نیز فرمودند

خضر(ع) از آب حیات آشامیده پس او زنده است و نمی میرد تا در صور دمیده شود و البته او نزد ما می آید و بر ما سلام می کند، صدایش شنیده می شود ولی خودش دیده نمی گردد، و او هرجا که نامش در میان آید حاضر می شود، پس هرکه از شما او را یاد کرد بر او سلام کند، او هر سال در مراسم حج حاضر است، تمام مناسک را انجام می دهد و در عرفه توقف می کند، و بر دعای مؤمین آمین می گوید: و خداوند وحشت قائم ما را در هنگام غیبتش به او به اُنس مبدل می سازد، و تنهاییش را به وسیلة او برطرف می نماید.18 نام خضر(ع) «بلیا» است و برخی اسم های دیگر را گفته اند، علت اینکه «خضر» نامیده شده این است که بر چوب خشکی نمی نشست مگر اینکه سبز می شد و نیز گفته شده که هرگاه نماز بگذارد اطرافش سبز می شود،19 و گفته اند برای اینکه او در سرزمین سفیدی بود که به یک باره تکان خورد و سبز شد. در نجم الثاقب روایت شده که حضرت قائم(ع) به هر سرزمینی که بگذرند، سبز و پرگیاه می شود و آب از آنجا می جوشد، و چون از آنجا بروند آب فرو می رود و زمین به حال خود برمی گردد. خضر(ع)، خداوند متعال به او قدرت و نیرویی عنایت فرموده که به هر شکلی که بخواهد، درمی آید؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده اند.29 حضرت قائم(ع) را نیز خداوند همین قدرت را عنایت فرموده، روایات و حکایاتی که بر این معنی دلالت می کند، بسیار است. حضرت خضر(ع) مأمور به علم باطن بود، چنان که به موسی(ع) گفت: إنّک لن تستطیع معی صبراً و کیف تصبر علی مالم تحط به خبراً.21 قائم(ع) نیز مأمور به علم باطن است. خضر(ع) وجه کارهایش آشکار نشد مگر بعداز آنکه خود فاش کرد. حضرت قائم(ع) نیز وجه غیبتش آن طور که باید مکشوف نمی شود مگر بعداز ظهور. خضر(ع) هرسال در مراسم حج شرکت می کند و تمام مناسک را انجام می دهد. حضرت قائم(ع) نیز هرسال در مراسم حج شرکت نموده و مناسک را به جای می آورند. که روایات مختلفی از معصومین(ع) بر این امر تصریح دارد. این حدیث دلالت دارد بر اینکه تمام صفات انبیای عظام و مکارم ائمة اطهار(ع) در وجود امام عصر - أرواحنا فداه- جمع است و از آن حضرت آشکار می گردد. در قسمت های قبل شباهت های میان آن حضرت(ع) و چند پیامبر بزرگ الهی را بررسی کردیم، اینک توجه شما را به ادامة آن جلب می کنیم.

شباهت به حضرت الیاس(ع)

الیاس (ع) خداوند عمرش را ـ همچون حضرت خضر(ع) ـ طولانی ساخته است، همین طور خداوند تعالی عمر حضرت امام زمان(ع) را نیز طولانی نموده است. حضرت الیاس(ع) نیز ـ مانند خضر(ع) ـ هر سال به حج می رود و در آنجا با هم ملاقات می کنند. دلیل بر این معنی اینکه در تفسیر امام حسن عسکری(ع) نقل گردیده است که پیغمبر اکرم(ص) به زید بن ارقم فرمودند: خضر و الیاس هر سال در مراسم حج همدیگر را ملاقات می کنند.1 حضرت قائم(ع) نیز هرسال به حج می رود ـ چنانکه در باب شباهتشان به خضر(ع) نیزگذشت. حضرت الیاس(ع) از قومش فرار کرد و از نظر آنان غایب شد، هنگامی که می خواستند او را بکشند. امام عصر(ع) نیزا ز قوم خود فرار کردند و از دیدة مردم غایب شدند، هنگامی که می خواستند آن حضرت را به قتل برسانند. حضرت الیاس(ع) هفت سال غایب شد و قائم(ع) نمی دانم تا کی غیبتش ادامه خواهد داشت. الیاس(ع) در کوه دشواری سکونت کرد و حضرت قائم(ع) نیز مطابق در روایت علی بن مهزیار اهوازی فرمودند: پدرم ابومحمد(ع) به من سفارش کرد که مجاورت نکنم قومی را که خداوند بر آنها غضب کرده و لعنتشان نموده و برای آنان در دنیا و آخرت ننگ و خواری است و برای آنها عذاب دردناکی است، و مرا دستور فرمود که از کوهساران جز دشوار آنها و از بلاد جز جاهای پست را برنگزینم و خداوند تقیه را آشکار فرمود، و آن را بر من گماشت، پس من در تقیه ام تا روزی که اجازه داده شود خروج نمایم. عرض کردم: ای آقای من این امر کی خواهد بود؟ فرمودند: هرگاه بین شما و راه کعبه فاصله و جدایی افتاد و آفتاب و ماه جمع شدند، و کواکب و ستارگان آنها را در میان گرفتند... .2 خداوند متعال به دعای حضرت الیاس(ع) یونس پیغمبر را در حالی که کودک بود، بعد از چهارده روز از فوتش زنده کرد ـ چنانکه در حدیث آمده ـ 3. همچنین خداوند متعال به برکت امام زمان(ع) و به دعایشان مردگان بسیاری را زنده خواهد کرد پس از گذشت سال ها از مرگشان؛ از جمله اصحاب کهف، و بیست و پنج نفر از قوم موسی ـ که به حق قضاوت می کنند و با آن عدالت می نمایند ـ و یوشع بن نون وصی حضرت موسی، و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسی و ابودجانة انصاری، و مالک اشتر، و نیز نقل شده است که حضرت الیاس(ع) هم از یاران حضرت قائم(ع) است.4 حضرت الیاس(ع) را خداوند به آسمان بالا برد، چنانکه از ابن عباس روایت شده است. حضرت قائم(ع) را نیز خداوند متعال پس از ولادت، به آسمان برد. گفته می شود حضرت الیاس(ع) به فریاد دردمندان می رسد و گمشدگان مضطر را در بیابان ها و دشت ها راهنمایی می کند، و خضر آنها را در جزایر دریاها فریادرسی می نماید. حضرت قائم(ع) نیز به دردمندان رسیدگی می نماید و گمشدگان را هدایت می فرمایند و در خشکی و دریا ـ بلکه در زمین و آسمان ـ به فریاد بیچارگان می رسند و این است فضل الهی که به هرکه بخواهد عنایت می کند. حضرت الیاس(ع) به اذن خدای تعالی برایش از آسمان مائده آمده، چنانکه روایت شده که پیغمبر اکرم(ص) از قلة کوهی صدایی شنیدند که می گفت: خدایا مرا از امت رحمت شدة آمرزیده شده قرار ده. پیغمبر(ص) به آنجا رفت، ناگاه دید پیرمرد فرتوتی هست که قامتش سیصد ذراع می باشد، هنگامیکه رسول خدا(ص) را دید با او معانقه کرد سپس گفت: من هر سال یکبار غذا می خورم و حالا وقت آن است. که ناگاه مائده ای از آسمان فرود آمد، و هر دو از آن خوردند، او حضرت الیاس(ع) بود. برای حضرت صاحب الزمان(ع) نیز مائده از آسمان نازل شده است.

شباهت به ذوالقرنین(ع)

ذوالقرنین پیغمبر نبود ولی مردم را به سوی خدا دعوت کرد و به تقوی و خداترسی می خواند. حضرت قائم(ع) نیز پیغمبر نیستند زیرا بعد از پیغمبر ما حضرت محمد مصطفی(ص) دیگر پیغمبری نیست، ولی آن حضرت نیز به سوی خدای تعالی و تقوی و پرهیزگاری دعوت می نمایند. ذوالقرنین بر مردم حجت5 بود. امام عصر(ع) نیز بر همة اهل عالم حجت می باشند. خداوند ذوالقرنین را به آسمان دنیا بالا برد و از زمین برای او پرده برداری شد و همه جای زمین ـ از کوهساران و دشت ها و دره ها ـ از مشرق تا مغرب همه را مشاهده کرد و خداوند به او از هر چیزی علمی عنایت فرمود که با آن حق و باطل را بشناسد، سپس به زمین فرستاده شد و به او وحی شد که در دو ناحیة غرب و شرق زمین سیر کن.6 خداوند تعالی امام زمان(ع) را به بالاتر از آسمان اول برد، و سپس به زمین بازگرداند. ذوالقرنین از قومش غیبتی طولانی داشت. غیبت امام زمان(ع) نیز طولانی است، و از امام عسکری(ع) نیز نقل شده است که در پاسخ به این سؤال که: چه سنتی از خضر و ذوالقرنین در قائم(ع) جاری است؟ فرمودند: «طول غیبت.» ذوالقرنین، بنا بر آنچه در قرآن کریم آمده به خاور و باختر زمین رسید. حضرت قائم(ع)، نیز همین طور خواهند بود. روایت شده است که رسول الله(ص) می فرمودند: ذوالقرنین بندة صالحی بود که خداوند او را بر بندگان حجت قرار داده بود،پس قوم خود را به سوی خدا و تقوی فرا خواند، آنها بر شاخ او زدند که از نظرشان مدتی غایب شد تا اینکه درباره اش گفتند: هلاک شد یا در کدام بیابان رفت؟ سپس ظاهر شد و به سوی قومش بازگشت، ولی آنها بر شاخ دیگرش زدند، و در میان شما( امت مسلمان) نیز کسی هست که بر سنت و روش او است، و به درستی که خداوند عزّوجل ذوالقرنین را در زمین مکنت داد و برای او از هر چیزی سببی عنایت فرمود تا به شرق و غرب زمین رسید، خداوند تبارک و تعالی سنت او را در قائم(ع) از فرزندانم نیز جای خواهد ساخت تا به شرق و غرب زمین دست یابد، تا جایی که هیچ آبگاه و جایگاهی از آن ـ هموار و ناهموار، کوه و دشت ـ باقی نماند مگر اینکه آن را زیر پاهای او قرار دهد، و خداوند عزوجل گنجینه های زمین را به وسیلة او پر از عدل و قسط می نماید چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد.7 ذوالقرنین ما بین مشرق و مغرب را گرفت و تصرف کرد. امام عصر(ع) نیز مشرق و مغرب زمین را به تصرف خویش درخواهند آورد. ذوالقرنین پیغمبر نبود ولی به او وحی شد. بر حضرت قائم(ع) نیز هرچند پیغمبر نیستند، وحی می شود. ذوالقرنین بر ابر سوار شد. حضرت قائم(ع) نیز بر ابر می نشینند. حضرت امام باقر(ع) فرمودند: ذوالقرنین میان دو ابر مخیّر شد، ولی او ابر رام را انتخاب کرد، و ابر سخت برای صاحب شما ذخیره گردید. راوی می گوید: عرض کردم: سخت کدام است؟ فرمود: هر آن ابری که در آن رعد و صاعقه یا برق باشد. صاحب شما بر آن سوار می شود، باری؛ او سوار ابر می شود و به سبب ها می رسد، سبب های آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه، پنج معمور و دو بخش ویران8. از حضرت امام صادق(ع) نیز مانند همین روایت نقل شده است.

شباهت به حضرت شعیب(ع)

حضرت شعیب(ع) قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد تا اینکه عمرش طولانی و استخوان هایش کوفته شد، سپس از نظرشان غایب گشت ـ تا آنجا که خدا خواسته بود ـ و دوباره به صورت جوانی به آنها بازگشت.9 حضرت قائم(ع) نیز با وجود طول عمر به صورت جوانی ظاهر می شوند که کمتر از چهل سال دارد. از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: آنکه از چهل سال بیشتر داشته باشد صاحب این امر نیست.10 حضرت شعیب(ع) از محبت خداوند آنقدر گریست تا دیدگانش از بین رفت، خدای عزوجل چشمانش را بازگرداند، دوباره گریست تا آنکه نابینا شد، باز خداوند دیدگانش را بینا کرد باز هم گریست تا کور شد، بار دیگر خداوند بینایی را به او بازگرداند. 11 حضرت قائم(ع) در زیارت ناحیه [خطاب به جد بزرگوارشان حضرت امام حسین(ع)] چنین بیان داشته اند: و لأبکینّ علیک بدل الدّموع دما. و به جای اشک بر تو خون می گریم. حضرت شعیب(ع) در قوم خود گفت: بقیّة الله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین.12 آنچه خداوند باقی گذارده برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید. دربارة حضرت قائم(ع) نیز امام باقر(ع) فرمودند: هنگامی که قائم(ع) خروج کند به کعبه تکیه می زند، و 313 مرد نزدش حاضر می شوند، پس اولین سخنی که به زبان می آورد این آیه است: «بقیّة الله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین» سپس می فرماید: من بقیة الله در زمین و خلیفة خدا و حجت او بر شما هستم، پس هیچ مسلمانی بر او سلام نمی کند، مگر اینکه چنین می گوید: «السّلام علیک یا بقیّة الله فی أرضه» و چون شمارة یارانش به یک عقد که ده هزار نفر است رسید، خروج می کند. پس در زمین هیچ معبودی جز خداوند عزوجل باقی نمی ماند، بت ها و اصنام و غیر آنها نابود می شود و آتش در آنها می افتد، و این امر پس از غیبت طولانی خواهد بود تا خداوند معلوم سازد چه کسی در غیبت ایمان می آورد و اطاعت می کند.13 تکذیب کنندگان حضرت شعیب(ع) به آتشی که از ابری که بر آنها سایه افکنده بود بیرون آمد، سوختند، چنانکه خداوند عزوجل می فرماید: فکذّبوه فأخذهم عذابُ یوم الظّلّة إنّه کان عذاب یومٍ عظیمٍ.14 پس او را تکذیب کردند و آنگاه عذاب روز سایبان [ابر صاعقه خیز] آنان را فرو گرفت که همانا آن عذاب روز بزرگی بود. قائم(ع) نیز تمام بت ها و معبودهای غیر خدا در زمان ظهور آن حضرت خواهد سوخت.